به هر حال فيلمها براي آمادهسازي براي نمايش در اختيار آدمهاي مختلفي قرار ميگيرد، به همين دليل اظهار نظر كه مشخصا از كجا اين فيلم درآمده است، سخت است.
مدير كل اداره نظارت و ارزشيابي سينماي

حرفهاي وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامي اعلام كرد: نميتوانيم با اطمينان بگوييم، فيلم سنتوري" از چه مرحلهاي وارد عرصهي قاچاق شده است، اما در هر حال مسئوليت اين ماجرا با شخص تهيهكننده فيلم است. محمود اربابي درپي عرضهي نسخهي قاچاق فيلم "سنتوري" اعلام كرد كه به هر حال فيلمها براي آمادهسازي براي نمايش در اختيار آدمهاي مختلفي قرار ميگيرد، به همين دليل اظهار نظر كه مشخصا از كجا اين فيلم درآمده است، سخت است.
وي توضيح داد: فيلم "سنتوري" قبل و بعد از نمايش درجشنوارهي فيلم فجر در اختيار تهيهكننده بوده است و بارها از اداره نظارت مشخصا خود بنده مستقيما با تهيهكننده در ارتباط بودم ـ با توجه به ماده 5 كه فعلا صلاح نيست فيلم اكران شود ـ مرتبا از آنها ميخواستم مراقبتهاي لازم را از نسخهي فيلم انجام بدهند.
او با اشاره به نمايشهاي بدون مجوز اين فيلم طي يكسال گذشته در جشنوارههاي مختلفي چون "پوسان"، "ژاپن" و نمايش عمومي از يك ماه قبل در آمريكا، ادامه داد: تهيهكننده خود مسئوليت آن را بر عهده داشته و هر بار كه ما متوجه اين كار غيرقانوني ميشديم به آنها اطلاع ميداديم كه اين فيلم براي خروج از كشور بايد پروانه نمايش خارجي از اداره نظارت و ارزشيابي وزارت ارشاد بگيرد.
اربابي توضيح داد: "سنتوري" در برههاي زماني پروانه نمايش داخلي داشت، اما براي خروج از كشور بايد پروانه ميگرفت، همهي اين مراحل نشان اين است كه فيلم به شكل طبيعي مورد سرقت قرار گرفته است و تهيهكننده نميدانم به چه دلايلي موضوع نمايش خارجي اين فيلم را با ما پيگيري نكرده است؟!
اربابي دربارهي پيگيريهاي انجام شده توسط اين اداره نظارت و ارزشيابي براي جلوگيري از نمايش غيرقانوني فيلم توضيح داد: روزي كه اطلاع يافتهايم فيلم در سايت خارجي دانلود شده است، تمام تلاش خود را انجام داديم كه اين سايت از نظر قانوني فيلتر بشود و از طريق مراجع قانوني در سطح شهر اين سيدي غيرمجاز جمعآوري شود.
نگاهي ديگر به سنتوري
سنتوری اکران نشد و سر از پیادهروهای شهر درآورد. طرفداران مهرجویی، هواداران دولت را متهم کردند که بهسبب حمایت آقای کارگردان از نامهی اعتراضی ۴۵ سینماگر از مسئولان فرهنگی کشور و انتقاد به وضعیت فعلی این حوزه، از او انتقام گرفته اند. درمقابل، عدهای اعتقاد داشتند که خود مهرجویی فیلمش را روانه کوچهوبازار کردهاست. باوری که منطقی به نظر نمیرسد.
روزنامه را که بستم، بلافاصله با یکی از دوستانم که از طرفداران جدی سینمای مهرجویی و مشتاق دیدن سنتوریست، تماس گرفتم. بااشتیاق پرسیدم: «سنتوری اومده... دیدیش؟» با خونسردی در جوابم گفت: «میدونم... نه، ندیدمش.» پرسیدم: «چرا؟» گفت: «تهیهکننده گفت نخرید...» این عکسالعمل منطقی بسیاری از خورههای سینماست به انتشار نسخهی غیرقانونی فیلم «سنتوری» هجدهمین اثر داریوش مهرجویی که بهزعم اهالی سینما، شاهکاری تمامعیار از این پیر سینمای ایران به شمار میرود.

بااینهمه، واقعیت تلخ تکثیر غیرقانونی آثار سینمایی پیش از اکران و یا در حین آن، دوباره چهرهی زشت خود را به جامعهی فرهنگی ایران نشان داد تا بار دیگر، برخوردهای سلیقهای و غیرکارشناسی با مقولهی بسیار تخصصی فرهنگ، طعم تلخ خود را به کام اهالی هنر بچشاند.

«سنتوری» در جشنوارهی بیستوپنجم فجر از سوی عام و خاص سینمای ایران تحسین شد. پس از جشنوارهی فجر اما، مشتاقان «سنتوری» مهرجویی، ماهها باید منتظر میماندند تا این آخرین اثر پرستاره و قابلتأمل استاد را به تماشا بنشینند، آن هم نه بر پرده عریض سینماها و با فراغ بال، بلکه در خانههاشان و با عذابوجدانی که تا آخر فیلم خواهناخواه همراه آنان خواهد بود؛ حسی شبیه دزدیدن مال دیگری.
در روزهای پس از جشنواره، مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به بهانهی استفاده از صدای "محسن چاووشی"، خوانندهای زیرزمینی که صدایش مجوز پخش ندارد، فیلم را به محاق بردند. صاحبان فیلم درنهایت رضایت دادند که این صدای غیرمجاز! را از فیلم حذف کنند.
با این همه، نغمهی «سنتوری» ماهها در پیچوخم ارشاد بالا و پایین شد و در این میان، چند بار و ازجمله در جشنواره بوسان به نمایش گذاشتهشد. نمایشهایی که به قول یکی از مسئولان ارشاد بدون مجوز صورت گرفتهبود و جزو دلایل انتشار غیرقانونی فیلم در داخل کشور ارزیابی شد.

عاقبت هم «سنتوری» اکران نشد؛ بلکه گرفتار فاجعهای شد که پیشتر بسیاری از کارشناسان حوزهی سینما منتظر وقوعش بودند؛ اکران در پیادهرو. آخرین اثر داریوش مهرجویی که در این سالها فیلمهایش بیش از گذشته رنگ خاکستری تیرهی اجتماع بر خود گرفتهاند و ازهمینروی، مخاطبان بسیاری را نیز روانه سالنهای سینما کردهاند، تمام فاکتورهای لازم برای تبدیل شدن به فیلمی پرفروش را دارا بود؛ حکایت جوانی عصیانگر که همچنانکه معتاد است، خوشقیافه است و صدای مخملی خشداری دارد. موضوعاتی همچون اعتیاد، عشق، موسیقی، فلاکت و شاید رستگاری را به این اسمها اضافه کنید، بهرام رادان، گلشیفته فراهانی، مسعود رایگان، محمد سلوکی و... تا دلایل پرفروش بودن سنتوری بر شما نیز مسجل شود.

اما سنتوری اکران نشد و سر از پیادهروهای شهر درآورد. طرفداران مهرجویی، هواداران دولت را متهم کردند که بهسبب حمایت آقای کارگردان از نامهی اعتراضی ۴۵ سینماگر از مسئولان فرهنگی کشور و انتقاد به وضعیت فعلی این حوزه، از او انتقام گرفته اند. درمقابل، عدهای اعتقاد داشتند که خود مهرجویی فیلمش را روانه کوچهوبازار کردهاست. باوری که منطقی به نظر نمیرسد.

واکنشهایی نیز از سوی هر دو جریان صورت گرفت. تهیهکننده، مسئولان ارشاد را متهم کرد و مقامات وزارت ارشاد تهیهکننده را بهسبب نمایش فیلمش در جشنوارههای خارجی مقصر قلمداد کردند. دانشجویان دانشگاه هنر نیز تجمع اعتراضآمیزی برگزار کردند و خواستار اکران «سنتوری» شدند. یک روزنامهی صبح هم در ایدهای ابتکاری شمارهحساب مشترک کارگردان و تهیهکننده را منتشر کرد تا بینندگان «سنتوری» که احتمالا وجدانشان به درد آمده، با واریز وجه به این حساب، به سینمای مستقل کمک کرده و ضربهای که به این سینما وارد آمده را جبران کنند.
در این میان اما نکتهای بسیار مهم مغفول ماند؛ اینکه "چرا انتشار غیرقانونی سنتوری چنین تأثر بر انگیز به نظر رسید؟"

در چند سال اخیر، با رشد تکنولوژیهای نوین در عرصه سیستمهای ویدئویی و با توجه به خلأ قانونی عمیقی که در زمینهی حقوق مؤلف در ایران وجود دارد، شاهد تکثیر و انتشار آثار سینمایی بسیاری اعم از داخلی و خارجی در کشور بودهایم. این شبکههای توزیع و تکثیر چنان حرفهای و گسترده هستند که بهرغم تلاشهای بیشائبهی مأموران نیروی انتظامی، همچنان به حیات خود ادامه میدهند. در چند سال گذشته، بسیاری از آثار سینمایی، در حین اکران و یا بلافاصله پس از آن، در پیادهروهای شهر اکران شدهاند. نمونهی بارز آن، «اخراجیها»ی مسعود دهنمکی بود که همزمان با روزهای واپسین اکران، به پیادهروها آمد و واکنشهای بسیاری را برانگیخت.
اما ماجرای انتشار «سنتوری» ازآنجهت بسیار متأثرکننده است و درواقع به فاجعه میماند که این فیلم به نوعی «جوانمرگ» شده. فیلمی که میتوانست در پردهای عریض و خلسهی سالن تاریکی ـکه فقط فیلمبینهای حرفهای معنی آن را میفهمند ـ دیدهشود، حالا باید پنهانی و دور از وجدان آگاه آدمی دیدهشود.

مهرجویی در آستانهی آغاز جشنوارهی بیستوششم فجر، یادداشتی در یکی از روزنامههای صبح تهران نوشت و از سیاستهای وزارت ارشاد انتقاد کرد. خالق «سنتوری» در آن یادداشت که «سؤالهای من» نامیده بودش، نوشته بود: «در آییننامهها آمده است وظیفه و مسئولیت وزارت ارشاد، اعتلا بخشیدن، متحول کردن و رونق بخشیدن به فضای تولید و عرضه کالای فرهنگی است تا بتوان فرهنگ ایرانی- اسلامی را صادر کرد و به گوش دنیا رساند، حالا اگر قرار است نبودن بهتر از بودن باشد صدایی نمیماند که به گوش کسی برسد.»

کارگردان: داریوش مهرجویی
بازيگران: بهرام رادان، گلشیفته فراهانی، مسعود رایگان، رویا تیموریان، مائده طهماسبی، نادر سلیمانی، سیامك خواهانی
ديگر عوامل و توضیحات بیشتر:
فیلمنامه: داریوش مهرجویی، وحیده محمدی فر
تهیه كننده: داریوش مهرجویی، فرامرز فرازمند
مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری
موسیقی متن: اردلان كامكار
مجری طرح و عكاس: محمدرضا شریفی نیا
طراح چهره پردازی: پرستو معینی
خلاصه داستان: جوانی علاقمند به هنر موسیقی كه با مخالفت خانواده خود برای ادامه کار مواجه می شود، پس از ازدواج، با وجود عشق و علاقه به هنر موسیقی و شهرت خود، بر اثر مشکلات به دام اعتیاد می افتد
يادداشت: " سنتوری " كه پیش از این " علی سنتوری " نام داشت پس از " مهمان مامان "(1382) جدیدترین ساخته داریوش مهرجویی در مقام كارگردان است.
سال ساخت: 1385
سال اکران: 1386
ماجراي فيلم:
علی بلورچی فرزند حاج آقا بلورچی یکی از کسبه قدیمی وصاحب نام صنف بلور و شیشه است. حاج آقا بلورچی که در زمان کودکی و نوجوانی سختی های زیادی را متحمل شده است تحت تاثیر عقدههای آن دوران، پسرانش را آن طورکه خود می خواهد تربیت میکند. حامد پسر بزرگترحاج آقا از همان دوران مدرسه از درس محروم شده تا نزد پدر پادو باشد در نهایت ادامه دهنده راه او باشد. علی پسر دوم حاج آقا است که از بچگی با ساز کهنه ای که متعلق به دایی مرحومش بوده انس گرفته وقصد داشته تحصیلات خود را در رشته موسیقی ادامه دهد اما با مخالفت مادر مواجه شده وبه اجبار در رشته بازرگانی درس می خواند.
علی عصیان زده از شرایط حاکم در خانه درس و خانه پدری را رها کرده و از خانواده جدا می شود. علی به همراه دوستش "تمایل" یک گروه موسیقی تشکیل می دهد و با اجرا در جشن ها و مناسبات مختلف گذران زندگی می کند و به خاطر تبحرش در نواختن سنتور به علی سنتوری معروف می شود. علی به تدریج در پی معاشرت با دوستان و کارهای شبانه روزی هر از چند گاهی سراغ مواد مخدر ومشروب میرود ولی این استفاده تفننی از مواد مخدر به صورت عادت درمیآید. طی مراسمی که اجرای موسیقی آن با علی سنتوری است دختری به نام هانیه مجذوب هنر علی شده و این آشنایی به ازدواج آنها منجر می شود. این اتفاقها برای مدت کوتاهی به زندگی علی نشاطی تازه می بخشد و حتی او را تشویق به فعالیت بیشتر می کند. علی که حالا زندگی مستقلی تشکیل داده کماکان به مصرف مواد مخدر ادامه می دهد تا به خیال خود شرایط روحی اش را تقویت کند ولی پس از مدتی به خاطر اوضاع نامناسب مالی و رفتارهای بی ثبات ناشی از مصرف مواد مخدر بین او وهانیه مشکلات زیادی پدید می آید تا اینکه هانیه به تنگ آمده و به قهر از خانه علی می رود. علی که به خاطر آلوده شدن به مواد مخدر کمتر امکان کار برایش فراهم می شود فرصتی می یابد تا به همراه دوستش تمایل اجرای برنامه موسیقی یک مراسم عروسی را انجام دهد.
در اثنای عروسی و اجرای موسیقی میان خانواده داماد و برخی از اقوام و آشنایان آنها که اختلاف فامیلی داشتند درگیری شدیدی پیش میآید که منجر به زد و خورد بین مهمانان می شود و در این بین وسایل و آلات موسیقی علی به کلی آسیب دیده و خود وی هم از ناحیه دست به شدت مضروب می شود. آسیب دیدگی شدید علی و عدم توانایی او در ساز زدن تنها امکان پول درآوردن او را از بین می برد. صاحب خانه هم عذر او را می خواهد و علی با مقداری خرت و پرت، آواره وسرگردان شده وبالاخره درگوشهای از یک پارک جنگلی چادر میزند در این دوران با بی خانمانها و معتادان و محشور می شود و چون درمانده و نیازمند است برای پول درآوردن به هر کاری تن می دهد. زندگی درمیان مشتی معتاد و آواره در حاشیه شهر علی را خمودهتر شکستهتر و آلودهتر میکند. یک شب که علی در میان معتادان و بی خانمان ها مشغول تریاککشی است و میخواهد از این طریق خاطرات تلخ گذشته را فراموش کند، ماموران نیروی انتظامی سر رسیده و همه آنان را دستگیر می کنند. علی به مرکز ترک اعتیاد فرستاده می شود و مسوولان این مرکز متوجه اختلالات روحی او شده و سعی در برقراری ارتباط با علی از طریق روان درمانی دارند محیط مناسب و شرایط درمانی آنجا به علی کمک می کند تا بهبودی نسبی بیابد تا اینکه با خرید یک سنتور توسط روانشناس مرکز برای علی، او فرصت و انگیزهای می یابد تا دوباره موسیقی را از سر بگیرد.
همین اشتیاق موجب برقراری کلاسهای آموزش سنتور به سایر معتادین توسط علی میشود. حاج آقا بلورچی به همراه حامد به مرکز بازپروری میرود تا به علی بگوید که از گذشته پشیمان شده و حاضر است پس از آزادی و ترک اعتیاد علی همه امکاناتش را در اختیار او بگذارد ولی علی که دیگر معلم ویژه موسیقی برای سایر افراد درحال بازپروری به حساب میآید، میگوید با اینکه مشکل اعتیادش حل شده و وضعیت جسمانی کاملا مناسب وسالمی دارد و در عین حال که دوران محکومیتش به پایان رسیده دیگر حاضر نیست آنجا را ترک کند چون برای اولین بار احساس امنیت و آرامش میکند و تازه خانه واقعیاش را یافته جایی که دور از هیاهوی جامعهای بی رحم می تواند برای آدمهایی مثل خودش مفید باشد و با نغمه سازش به آنها عشق و زندگی بدهد. در نهایت علی به همراه شاگردانش که از بیماران همان مرکزهستند، کنسرت کوچکی اجرا میکنند، چشم علی به هانیه میافتد که در بین جمعیت او را تشویق میکند ولی در پایان خبری از هانیه نیست ...

bazi vaghta behtare ejaze bedim mardom yekam agahane film negah konan. be harhal az shoma mamnoon babate in ghesmat az khabar