سه مرد كه زن جواني را مقابل چشمان شوهرش ربوده و مورد تجاوز قرار داده بودند، به اعدام در ملاءعام محكوم شدند
سه مرد كه زن جواني را مقابل چشمان شوهرش ربوده و مورد تجاوز قرار داده بودند، به اعدام در ملاءعام محكوم شدند. اين پرونده اسفند سال 87 با شكايت مردي جوان تشكيل شد. اين مرد با مراجعه به ماموران پليس كرج از ربوده شدن همسرش خبر داد و گفت: «من و همسرم به نام مريم در خيابان پيشاهنگي در حال قدم زدن بوديم كه يك پرايد با دو سرنشين مقابلمان توقف كرد و يكي از آنها بعد از پياده شدن از خودرو و معرفي خود به عنوان مامور، خواست مرا بازرسي بدني كند اما من كه به او مشكوك شده بودم كارت شناسايي خواستم و وي به جاي نشان دادن كارت، با من درگير شد. در حاليكه اطمينان پيدا كرده بودم اين دو نفر مامور قلابي هستند از همسرم خواستم با داد و فرياد مردم را خبر كند. خودم هم با يكي از آن دو درگير شدم. در اين هنگام راننده پرايد پياده شد و با تهديد چاقو و زور، همسرم را سوار خودرو كرد و دو نفري گريختند. در آن لحظات مردم دور ما جمع شده بودند اما كسي كمكم نكرد و من فقط توانستم شماره پلاك پرايد را يادداشت كنم.» شماره اين خودرو بلافاصله در اختيار واحدهاي گشت قرار گرفت و ماموران ساعتي بعد اين اتومبيل را در جاده حاشيهاي مشاهده كردند و دستور ايست دادند. در اين هنگام پرايدسواران با پرتكردن زن جوان به بيرون، با سرعت فرار كردند. پس از آن ماموران سراغ زن 25ساله رفتند و درباره واقعهاي كه برايش رخ داده بود توضيح داد. مريم گفت: «آن دو مرد بعد از ربودن من به يكي از دوستانشان تلفن و او را هم خبر كردند آنها مرا به منطقهاي بياباني بردند و مورد تجاوز قرار دادند. من خيلي به آنها التماس كردم و حتي براي اينكه رهايم كنند مدعي شدم باردار هستم ولي حرفها و گريههايم هيچ فايدهاي نداشت.» كارآگاهان تجسسهاي خود را با رديابي پرايد متهمان پي گرفتند و فهميدند اين خودرو مسروقه است. به اين ترتيب تنها سرنخ پليس از بين رفت اما ماموران با راهنمايي مريم و شوهرش به چهرهنگاري از متهمان پرداختند و از اين طريق يكي از آنها را به نام حسن شناسايي كردند. اين مرد 45 روز بعد از وقوع جرم دستگير شد و دو همدست سابقهدار خود را معرفي كرد و آنان نيز بازداشت شدند و بازجويي از اين افراد در دستور كار قرار گرفت. حسن ضمن اعتراف به آزار زن 25ساله گفت: «ما زورگير هستيم، آن روز هم قصد داشتيم با جعل عنوان، از اين زن و شوهر سرقت كنيم اما مرد جوان در برابرمان مقاومت كرد و ما همسرش را ربوديم و بعد به يكي از دوستانمان زنگ زديم و سه نفري به وي تعرض كرديم علاوه بر اين ما چندين فقره دزدي ديگر نيز انجام دادهايم.» دو متهم ديگر نيز گفتههاي حسن را تاييد كردند و به اين ترتيب آنها در شعبه اول دادگاه كيفري استان البرز محاكمه شدند. آنها در دادگاه اتهام خود را رد كردند اما هيات قضات با توجه به مدارك موجود، راي بر اعدام هر سه متهم دادند. پس از آن پرونده در اختيار قضات ديوانعالي كشور قرار گرفت و آنها بهخاطر وجود ايرادهاي قانوني، راي صادره را نقض كردند و خواستار محاكمه مجدد حسن و همدستانش شدند. دومين دور رسيدگي به اتهام سه مرد متجاوز اسفند سال گذشته برگزار شد و اين بار نيز متهمان با اعلام بيگناهي اعلام كردند خواستار صدور حكم برائت هستند اما هيات قضات هفته گذشته پس از شور به اين نتيجه رسيدند كه هر سه آنها گناهكار هستند به همين خاطر هر يك از آنان را به يكبار اعدام در ملاءعام؛ 20 سال حبس، 25سال تبعيد و 74 ضربه شلاق محكوم كردند. منبع: شرق
---------------------------------------
عاقبت بد!
مقداري پول از بانک گرفتم و در حال شمارش اسکناس ها بودم که متوجه شدم جواني مرا زير نظر دارد. من بدون آن که حساسيتي نشان بدهم پول ها را داخل کيف دستي ام گذاشتم ولي قبل از آن که از بانک بيرون بيايم بسته اسکناس را برداشتم و داخل جيب کتم گذاشتم. حدسم درست بود چون همان جوان ناگهان راهم را سد کرد و در حال برگشت به خانه، در حالي که چاقويي در دست داشت با تهديد و توسل به زور کيف خالي را گرفت و سپس سوار بر موتورسيکلت قصد فرار داشت که در اين لحظه دستپاچه شد و کنترل موتورسيکلت را از دست داد. او به شدت با جدول کنار خيابان برخورد کرد و دچار صدمه جدي شد.
من بلافاصله اين سارق جوان را که به شدت آسيب ديده بود به بيمارستان رساندم و با انجام معاينات اوليه مشخص شد او از ناحيه استخوان لگن و دست راست دچار شکستگي شده است.
پيرمرد در دايره اجتماعي کلانتري جهاد مشهد افزود: موضوع را به خانواده جوان سارق اطلاع دادم و پدرش که آدم آبرومندي است سراسيمه خود را به بيمارستان رساند. ادامه اين ماجرا را از زبان پدر مرد جوان مي خوانيم. او اظهار داشت: فرزندم از جواني گرفتار رفيق بازي شد و دوستي با افراد ناباب او را از مسير اصلي زندگي دور کرد. ميثم در سن ۲۳ سالگي عاشق و دلباخته دختر خانمي شد که خانواده اي بي بند و بار داشت. من و مادرش هرچه گفتيم اين دختر شايستگي تو را ندارد او نپذيرفت، قبول نکرد و حتي تهديد مي کرد که اگر به خواسته اش نرسد دست به خودکشي خواهد زد. ما از ترس آبرويمان براي پسرم آستين بالا زديم و به هر سختي که بود او را به خانه بخت فرستاديم. اما ۷ ماه بعد، يک روز او با وضعيتي به هم ريخته و در حالي که گريه مي کرد به خانه آمد و گفت همسرش را به اتهام رابطه نامشروع با يکي از دوستانش دستگير کرده اند. ميثم، عروسم را طلاق داد و من بيچاره هم با حقوق بازنشستگي به ناچار هزينه پرداخت مهريه را به طور اقساطي به گردن گرفتم.
اما اين شکست سنگين عاطفي و خيانتي که دوست ميثم و همسرش در حق او کردند براي فرزندم خيلي گران تمام شد. متاسفانه ميثم پس از مدتي به موادمخدر آلوده شد و امروز هم خبر آوردند که به اتهام سرقت دستگير شده است. کاش جوان ها قدر خودشان را بدانند و با سرنوشت خود بازي نکنند.منبع: خراسان
--------------------------------------------
زندگي با چهره اي دلخراش

جام جم : پسربچه 7 ساله چيني كه هنگام بازي با فندك، آتش گرفته و پوست دو دست و صورتش را به طور كامل از دست داده به خاطر ناتواني والدينش در پرداخت هزينه جراحي پلاستيك، با چهره غيرعادي و كمي ترسناك به زندگي ادامه ميدهد.
وانگ جيوپنگ سال گذشته دچار اين حادثه دلخراش شد و از آن زمان بارها مورد عمل جراحي قرار گرفت تا توانست زنده بماند و به زندگي بازگردد.
پزشكان در عملهاي جراحي متعددي كه انجام دادند توانستند با بريدن انگشتان و گذاشتن حفاظي روي پوست صورت اين كودك از مرگ نجاتش دهند اما والدين او ديگر پولي براي ادامه عملها ندارند.
به گفته والدين وانگ، آنها براي عملهاي جراحي نجاتدهنده فرزندشان همه دارايي و زمين زراعي خود را فروخته و ديگر پولي ندارند كه هزينه ادامه معالجات فرزندشان كنند.
وانگ كه به خاطر نداشتن، لب، پلك، مژه و انگشتان دستش بهشدت رنج ميبرد از پدر و مادرش خواسته هر طوري شده پولي جور كنند تا او عمل كند و به مدرسه برود. (شينهوا)