بهاره عروس نوجوانی است که برای جلوگیری از سقوط به ورطه بدنامی به پلیس مراجعه کرده تا راه نجاتی بجوید
بهاره عروس نوجوانی است که برای جلوگیری از سقوط به ورطه بدنامی به پلیس مراجعه کرده تا راه نجاتی بجوید. او میگوید: مادرم از ترس این که مبادا بدبخت شوم با تصمیم گیری عجولانه اش مرا سیاه بخت کرد و حالا در سن 14 سالگی آمده ام شکایت خودم را از مرد هرزهای که قصد داشت مرا به فساد اخلاقی و بدنامی بكشاند پیگیری کنم و منتظرم تا مهر طلاق بر صفحه شناسنامه ام بنشیند.
«بهاره» که همراه مادرش به کلانتری 44 مشهد مراجعه کرده بود با اضطراب و نگرانی عجیبی دستانش را به هم میفشرد و در حالی که عصبانی به نظر میرسید، در افکار پریشان خود غرق شده بود.
مادر بهاره در گفتوگو با کارشناس مشاوره و مددکاری اجتماعی پلیس مشهد سفره دلش را باز کرد و گفت: سالها قبل شوهرم در رفت و آمد با یکی از اقوام نزدیک مان که آدم بیسر و پایی بود به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرد. او اوایل تریاک مصرف میکرد و ما چندینبار با هم دعوا و مشاجره کردیم. اما همیشه با پادرمیانی بزرگترهای فامیل و به خاطر 2 فرزند بیگناهم هر دفعه کوتاه میآمدم و به زندگی نکبتبار با شوهر بیمسئولیتم ادامه ميدادم.
این زن دلشکسته آهی کشید و گفت: من از همان موقع برای تأمین هزینههای زندگی در یک کارخانه استخدام شدم و از کله صبح تا بوق شب تلاش میکردم خرج تحصیل بچهها و پول توجیبی شوهر معتادم را در بیاورم. از حدود 3 سال قبل شوهرم به مصرف کراک روی آورد و خرج مواد مخدرش خیلی بالا رفت. من که کمرم زیر بار سنگین مخارج خانه خم شده بود و از عهده تأمین پول مواد مخدر شوهرم بر نمیآمدم تقاضای طلاق دادم و با حمایت قانون حضانت دختر و پسرم را بر عهده گرفتم و از همسرم جدا شدم.
اين زن 36 ساله در حالی که با نگاهی مادرانه به دختر 14 سالهاش خیره شده بود، گفت: پس از طلاق زندگی ما کمی آرامش پیدا کرد و توانستم پسر بزرگم را به دانشگاه بفرستم که الان در یک شرکت کار میکند. ولی خیلی نگران دخترم بهاره بودم و نمیخواستم او به سرنوشت من دچار شود. همیشه در هول و هراس بودم و با خودم میگفتم دخترم را باید جایی شوهر بدهم که زندگی خوبی برایش فراهم کنند و لااقل تلافی غم و اندوهی که در خانه ما کشیده، در بیاید. یکی از همکارانم مردی را به عنوان خواستگار برای دخترم معرفی کرد. با این که میدانستم این مرد
20 سال از بهاره بزرگتر است و همسر قبلیاش را طلاق داده، اما گول زرق و برق ثروتش را خوردم و بدون توجه به نظر و خواسته دختر نازنینم، او را به عقد این مرد در آوردم ولی....
در این لحظه رشته کلام مادر بهاره پاره شد و صدای هق هق گریهاش سکوت اتاق مشاوره و مددکاری کلانتری را شکست.
عروس 14 ساله به مادرش دلداری داد و گفت: من با اصرار مادرم پا به خانه مردی گذاشتم که ادعا میکرد همسر قبلیاش را به خاطر بیماری روانی طلاق داده است. ولی در مدت کوتاهی فهمیدم او خودش یک بیمار روحی و روانی است و تفکرات کثیفی را در سر میپروراند. حالا میفهمم که چرا همسر قبلیاش طلاق گرفته است. این مرد هرزه با زنان خیابانی رابطه دارد و تمام پول و ثروت بادآوردهای را که از پدرش به ارث برده، خرج عیاشی و ولگردیهای خودش میکند. او میخواست مرا هم به فساد اخلاقی بکشاند و هر روز در مقابل چشمانم زنان فاسد را به خانه میآورد و...
بهاره آهی کشید و گفت: میخواهم طلاق بگیرم و به خانه مادرم برگردم چون زندگی پاک و فقیرانه خودمان ارزش و صفای دیگری دارد. ايران
------------------------------------
عامل هک سايت چند دانشگاه و تغيير نمرات دانشجويان دستگيرشد
دانشجويي که با نفوذ غير مجاز و هک سايت چند دانشگاه در مشهد، توانسته بود به سامانه ثبت نمرات در واحد آموزش دانشگاه ها دسترسي پيدا کند و نمرات دانشجويان را تغيير دهد توسط کارآگاهان پليس فتا دستگير شد. به گزارش خراسان در پي اعلام موضوع دسترسي غيرمجاز يک نفر به سامانه واحد آموزش چند دانشگاه در مشهد، کارآگاهان پليس فتا به دستور سرهنگ سيدمحسن عرفاني رئيس پليس فتاي خراسان رضوي تحقيقات خود را در اين باره آغاز کردند. نتايج بررسي کارآگاهان بيانگر آن بود که هکر مورد نظر دانشجوي يکي از دانشگاه هاي مشهد است که پس از دستيابي به سامانه ثبت نمرات دانشجويان نسبت به شناسايي دانشجوياني که مشروط شده اند يا نمرات ضعيفي کسب کرده اند، اقدام کرده و آن گاه با ارسال ايميل و پيامک به اين قبيل دانشجويان پيشنهاد تغيير نمرات در قبال دريافت پول داده است. اين گزارش حاکي است، متهم مذکور در موارد متعددي در قبال دريافت مبالغي کلان نمرات دانشجويان مشروطي را تغيير داده بود. اين متهم با تصور اين که با استفاده از نرم افزارهاي VPN و تغيير IP مي تواند ردپاي خود را در فضاي سايبري محو کند، با به کارگيري IPهاي خارجي اقدامات مجرمانه خود را اجرا کرده بود، اما با پيگيري ها و اقدامات فني کارآگاهي پليس فتاي خراسان رضوي متهم در مدت کوتاهي شناسايي و دستگير شد. رئيس پليس فضاي توليد و تبادل اطلاعات استان خراسان رضوي در همين رابطه به افرادي که از نرم افزارهاي فيلترشکن و VPN و تغيير IP استفاده مي کنند و اعمال مجرمانه انجام مي دهند، هشدار داد و گفت: در فضاي سايبر همه چيز ثبت مي شود و قابل رديابي است و هيچ چيز از ديد کارآگاهان پليس فتا مخفي نخواهد ماند. خراسان
----------------------------------
متهم زن جواني را به قتل رساند و كودكش را به شدت زخمي كرد
آشنايي در اربيل، قتل در تهران
شرق: قتل زن ثروتمند به دست مرد جوان، راز رابطه پنهاني را فاش كرد كه چند سال قبل در عراق شكل گرفته بود. به گزارش خبرنگار ما، رسيدگي به اين پرونده قتل صبح ديروز در شعبه 74 دادگاه كيفرياستان تهران آغاز شد. در ابتداي جلسه محاكمه شفيعي نماينده دادستان در جايگاه حاضر شد و در توضيح كيفرخواست گفت: «ماموران پليس يكي از مناطق شمالي شهر تهران 18ارديبهشت سال گذشته با تلفن مردي كه به شدت مضطرب بود متوجه شدند اتفاقي تلخ در يك خانه در حال وقوع است. اين مرد به پليس گفت: وقتي به تلفن همسرم زنگ زدم پسرم گوشي را جواب داد. صداي او به شدت وحشتزده بود و ميلرزيد. او به من گفت مادرش در خيابان پيروزي است و اتفاقي برايش افتاده اما من فكر ميكنم اتفاقي در خانه براي پسرم رخ داده است. دقايقي بعد ماموران به خانه اين مرد رفتند و با شكستن در خانه وارد آنجا شدند و فهميدند ساناز - همسر او- كشته شده است. آنها همچنين پيكر نيمهجان غرق در خون سياوش پسر ساناز، را هم پيدا كردند. نماينده دادستان ادامه داد: «قبل از اينكه ماموران بررسيهاي خود را آغاز كنند مردي به نام امير را در محل حادثه بازداشت كردند و مشخص شد امير با ورود به خانه ساناز، او را به قتل رسانده و دست به سرقت مبلغي ارز و پول نقد زده و سياوش را هم به قصد قتل با چاقو مجروح كرده است. با بازداشت اين مرد مشخص شد امير بعد از برقراري ارتباط با ساناز وارد خانه او شده است. نماينده دادستان تهران در پايان اظهاراتش گفت: من به عنوان نماينده دادستان تهران با توجه به مدارك موجود در پرونده درخواست صدور حكم قانوني را دارم. در ادامه اوليايدم مقتول در جايگاه حاضر شدند و براي متهم درخواست صدور حكم قصاص كردند. آنها قبول كردند تفاضل ديه را هم بپردازند. سپس به دستور قاضي عبداللهي- رييس دادگاه- متهم در جايگاه حاضر شد. او اتهام قتل را رد كرد و گفت: من اصلا نميدانم چه اتفاقي افتاد. قرار نبود كسي كشته شود و من رفته بودم تا براي فروش آبگرمكنهاي خورشيدي با ساناز صحبت كنم. او نحوه آشنايياش با مقتول را توضيح داد و گفت: چند سال پيش در اربيل عراق نمايشگاهي برگزار شد كه ساناز از طرف شركتش
به اين نمايشگاه آمده بود و من هم كه غرفهدار شركت ديگري بودم آنجا با ساناز آشنا شدم. او زن موفقي بود و شوهرش هم شغل خوبي داشت. از آن به بعد بود كه رابطه من با ساناز شروع شد. بعد از پايان نمايشگاه او به اروميه رفت و من برايش بليت گرفتم كه به تهران برگردد. در اين سالها ما مرتب تلفني با هم در تماس بوديم تا اينكه روز حادثه از من خواست به خانهاش بروم. او گفت آبگرمكنهاي خورشيدي آمده است كه اگر من خط فروش را راه بيندازم سود زيادي برايم دارد. من هم پيشنهاد را قبول كردم و به سمت تهران آمدم. قرار بود ناهار را با ساناز باشم. به خانه او رفتم. نميدانم اصلا چه شد كه او به مادرم و زنم فحش داد. متهم ادامه داد: «من سه ماه بود كه عقد كرده بودم. به من ميگفت چرا با آن زن ازدواج كردي، تو بيعرضهاي، شوهر من را ببين چقدر پول دارد. همينطور به من فحش ميداد. وقتي به مادرم و زنم توهين كرد آنقدر عصبي شدم كه كنترل خودم را از دست دادم و دعوا كردم. كيفش را برداشت و به سمت آشپزخانه رفت. اسلحهاي از كيفش بيرون آورد. نميدانستم قرار است چه اتفاقي بيفتد. يك طناب زردرنگ روي ميز آشپزخانه بود. آن را برداشتم و دور گردن ساناز پيچيدم. ميخواستم تنبيهش كنم. بعد هم كه طناب را از دور گردنش باز كردم هنوز جان داشت. متهم ادامه داد: روي كاناپه نشسته بودم. حالم اصلا خوب نبود. نميدانستم دارد چه اتفاقي ميافتد كه پسر ساناز وارد خانه شد. در آن هنگام ميخواستم فرار كنم. متهم كه ادعا ميكرد اصلا يادش نيست چه اتفاقي افتاده است اتهام سرقت را هم رد كرد و گفت: من فقط ميخواستم حرصم را خالي كنم. ساناز اصلا حق نداشت به مادرم و زنم فحش دهد. در اين هنگام قاضي عبداللهي از متهم پرسيد: تو در خانه زني كه شوهر داشت و تنها بود چه ميكردي؟ اگر رابطه كاري بود چرا چندبار به خانه او رفتو آمد كردي و حتي از او پول قرض گرفتي؟ چرا وقتي ميرفتي كه شوهرش در خانه نبود.متهم جواب داد: من به قصدي به خانه مقتول نميرفتم. البته او از زندگي مشتركش راضي نبود اما نميدانم چرا ازدواج من برايش مساله شده بود. من همسرم را دوست دارم و به زن ديگري هيچوقت فكر نميكردم. قاضي عبداللهي سپس جزيياتي از گفتههاي متهم در جلسه بازپرسي را برايش خواند و گفت: تو در جلسه بازجويي به وضوح توضيح دادي كه با مقتول رابطه عاطفي داشتي و چندبار از او پول گرفتي و حتي گفتي چندبار به خانهاش رفتهاي. جزييات قتل و انگيزهات را هم توضيح دادي. حالا چطور ميگويي يادت نيست. متهم دوباره ادعا كرد كه اصلا نميداند چه اتفاقي افتاده و چرا دست به قتل زده است. قاضي عبداللهي سپس از متهم خواست روي صندلياش بنشيند و ادامه رسيدگي به اتهامات او را به جلسه غيرعلني موكول كرد. در ادامه سياوش پسر نوجوان در جايگاه حاضر شد تا در مورد آنچه ديده بود صحبت كند. او گفت: از مدرسه برگشتم، كليد انداختم و در را باز كردم. اين اتفاق عجيبي نبود چون بيشتر وقتها مادرم سركار بود و من خودم در را باز ميكردم. كفشهاي غريبهاي را در خانه ديدم، تعجب كردم. يكدفعه متهم را ديدم كه جلويم ايستاده بود. سلاحي را به سمتم گرفت. او از من خواست به حرفش گوش كنم. پرسيد پولها كجاست؟ گفتم نميدانم. گفت مادرت را گروگان گرفتيم من آمدهام پول را بردارم اگر نشانم ندهي مادرت را ميكشيم. باز تكرار كردم نميدانم پولها كجاست، بعد او خانه را گشت و در يكي از كمدها دلار، يورو و سكه پيدا كرد و آنها را برداشت. در اين هنگام مادربزرگم تلفن كرد. متهم از من خواست جواب بدهم. مادربزرگم گفت ميخواهد به خانه ما بيايد، بعد پدرم به تلفن همراه مادرم زنگ زد. متهم دوباره از من خواست تلفن را جواب بدهم. گفت به پدرت بگو مادرت حالش بد شده در خياباني در جنوب تهران است و بگو او هم بيايد. من هم اينها را تكرار كردم. صدايم به شدت ميلرزيد و فكر ميكنم پدرم از لرزش صدايم فهميد كه چه شده است. سياوش ادامه داد: اين مرد من را به حمامي كه در اتاق پدرومادرم بود برد و از من خواست در وان آب بخوابم و دست و پايم را بست. وان را پر آب كرد و با طنابي گلويم را فشار داد. من بيهوش شدم. چند لحظه بعد به هوش آمدم اما گفتم بهتر است وانمود كنم مردهام. مرد جوان با چاقويي رگ دست راستم را بريد و دوبار هم چاقو را به گردنم كشيد. احساس ميكردم خون ميآيد اما از ترسم نميتوانستم حركتي كنم. داشتم دوباره بيهوش ميشدم كه صداي شكسته شدن در خانه را شنيدم. مردي هم داشت با بيسيم حرف ميزد. فهميدم پليس است. فرياد زدم. پدرم سراغم آمد و من را به بيمارستان رساند. اين پسر در ادامه گفت: من جسد مادرم را نديدم. متهم وقتي كه ميخواست من را از جايي كه مادرم افتاده بود رد كند پالتوي مادرم را روي سرم كشيد و نفهميدم مادرم را كشته است. البته فهميدم سلاحش قلابي است اما ترسيدم با او درگير شوم چون گفته بود مادرم را گروگان گرفته از ترس اينكه مبادا براي مادرم اتفاقي بيفتد با او درگير نشدم. بنا بر اين گزارش ادامه رسيدگي به صورت غيرعلني ادامه پيدا كرد و بعد از پايان جلسه دادگاه هم هيات قضات (عبداللهي، اروين، قاسمي، رستمي، رسولي) براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند. منبع : شرق
----------------------------------------
نوزاد آرژانتيني پس از 12 ساعت زنده از تابوت بيرون آورده شد
نوزادي آرژانتيني که پزشکان فوت او را اعلام کرده بودند، پس از 12 ساعت زنده از تابوت بيرون آورده شد.به گزارش ايسنا، پزشکان بيمارستاني در ايالت «چاکو»، پس از به دنيا آمدن اين نوزاد زودرس به خانوادهاش اعلام کردند که فرزندشان فوت کرده است. مادر اين نوزاد گفت: 12 ساعت بعد از اعلام فوت دخترم براي تحويلگرفتن او به سردخانه مراجعه کردم اما وقتي درتابوت را باز کردم، دخترم را ديدم که در حال نفسکشيدن بود. والدين اين نوزاد نام او را «Luz Milagros» به معني معجزه انتخاب کردند. مقامات بهداشتي اين ايالت پس از شنيدن اين خبر، عملکرد پزشکان اين بيمارستان را نااميدکننده خواندند و خواستار پيگيري موضوع شدند. به گفته اين مقامات، اعضاي گروه پزشکي در وقوع اين جريان مسئول هستند و بايد پاسخگو باشند. به گزارش شبکه خبري BBC، اين نوزاد بدون نياز به تنفس مصنوعي در سلامتي کامل به سر ميبرد.
----------------------------------------
باریکه خونی که از زیر در یک خانه به خیابان جاری بود نشان از یک جنایت هولناک داشت
سوءظن مرگبار
هنگام ظهر، باریکهای از خون که از زیر در خانهای در خیابان آبشار تربت حیدریه به بیرون جریان مییافت، نشان از وقوع جنایت هولناکی در این خانه میداد.
یکی از رهگذرانی که از کنار در میگذشت با دیدن این خونابه، با فوریتهای پلیس 110 تماس گرفت و موضوع را به مأموران خبر داد.
مأموران پس از رسیدن به محل واقعه هر چه زنگ در خانه را زدند، کسی جوابی نداد و به ناچار پس از گشودن در، داخل حیاط این منزل با جسد خونین و نیمه عریان زن جوانی روبهرو شدند که پای پلههای ساختمان بر زمین افتاده بود.
مأموران روی پلههای منتهی به طبقه دوم ساختمان، متوجه آثار و قطرههای خون شدند که از روی پلهها تا موزائیکهای کف حیاط و کنار جسد زن بر زمین ریخته بود.
قطرههای خون نشان میداد که زن جوان را در یکی از اتاقهای طبقه دوم به قتل رسانده و سپس پیکر خونینش را به صحن حیاط انداختهاند. با حضور «سیاقی» قاضی ویژه در محل جنایت، جسد زن به سردخانه پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات برای روشن شدن ماجرا آغاز شد. در خانه کسی نبود و در جریان تحقیق از همسایهها روشن شد زنی که کشته شده با شوهر و یک فرزندشان در این خانه سکونت داشتند و در آن هنگام کودک خردسال این زوج در مهدکودک بسر میبرد و مرد خانواده هم ساعتی پیش از منزل بیرون رفته بود. ظن بازپرس و مأموران پلیس متوجه شوهر زن شد و این مرد 34 ساله به نام مجتبی، لحظهای که سراسیمه و نگران وارد خانه شد در جمع مأموران خود را گریهکنان بر سر جسد همسر جوانش رساند و ضجهزنان بر سر و روی خود کوبید، در حالی که راز این جنایت در پس چهره او پنهان بود ولی با چنین ظاهرسازیهایی میخواست خود را از قتل همسرش بیخبر نشان دهد. این مرد گفت: هنگام صبح پس از فرستادن پسر چهار سالهمان به مهد کودک و خوردن صبحانه از منزل بیرون رفتم و وقتی از قتل همسرم با خبر شدم، نمیدانید با چه پریشانحالی به خانه رسیدم. بازپرس و مأموران پلیس تربتحیدریه که با بررسی صحنه جنایت در طبقه دوم ساختمان پی به یک قتل درون خانوادگی برده بودند به این گفتههای مرد بسنده نکردند و به بازجویی از او ادامه دادند تا اینکه وی در ادامه تحقیقات به صراحت به قتل همسرش اعتراف کرد و ضمن بازسازی صحنه جنایت گفت: «من و زنم از چندی قبل به خاطر مسائل مختلف با هم اختلاف و مشاجره داشتیم و همیشه به او میگفتم درباره مخارج زندگی و رفت و آمدهایش بیشتر دقت کند. من در حقیقت نسبت به همسرم دچار شک و تردید و بدبینی شده بودم و هر وقت از خانه بیرون میرفت خیال میکردم روابط پنهانی دارد. امروز صبح (21 فروردین ماه) وقتی پسر کوچکمان به مهد کودک رفته بود، باز با او بر سر این مسائل درگیر شدم. من خیلی عصبانی بودم و کنترلی بر اعصابم نداشتم. در جریان مشاجره نمیدانم چه شد که چند مشت به سر مریم کوبیدم و چون شروع به سر و صدا و داد و فریاد کرده بود با چوب ضربه محکمی به سرش کوبیدم که خون بر سر و رویش پاشید. مریم با صورتی خونآلود به زمین افتاد و دیدم که به سختی نفس نفس میزند. من هم در اوج خشم و جنون بند بلند لباسش را برداشتم و با پیچیدن به دور گردنش آنقدر فشردم تا خفه شد و از دست و پا زدن بیحرکت ماند. پس از این حادثه به فکر افتادم جوری صحنهسازی کنم که مریم خودش در حادثهای از پلهها سقوط کرده و مرده است.
متوجه شدم در جریان درگیری با من، لباسهایش پاره شده، به همین علت لباسها را از تنش درآوردم و جنازهاش را به لب پلهها کشاندم و پیکر بیجانش را از بالای پلهها به حیاط پرت کردم و بعد از خانه بیرون رفتم تا اینکه خبر از ورود مأموران به خانهمان دادند.»
در جریان این تحقیق روشن شد که انگیزه اصلی قاتل در انجام این جنایت، سوءظن و بدبینی او نسبت به همسر 30 سالهاش بوده و خیال میکرده که مریم به او خیانت میکند در حالی که اینگونه نبوده و زن، قربانی سوءظن شوهرش شده است. سرهنگ محمد امین شاهرخی فرمانده پلیس تربت حیدریه گفت: «متهم به قتل با قرار بازداشت موقت روانه زندان شده و جسد زن نیز به پزشکی قانونی انتقال یافته است.» منبع: ايران
-----------------------------------------
سوداي شوم!
حرکات و رفتارش مشکوک به نظر مي رسيد و بالاخره پس از آن که به او گير دادم و تهديدش کردم اگر واقعيت را نگويد از پدر و مادرم کمک خواهم خواست، برايم تعريف کرد که با زني جوان رابطه دارد و او را به عقد موقت خود درآورده است. باورم نمي شد چه مي شنوم و در حالي که به چشمانش خيره شده بودم ياد روزهايي افتادم که به من ابراز عشق و علاقه مي کرد و مي گفت اگر با هم ازدواج نکنيم دست به خودکشي خواهد زد.
زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري سجاد مشهد افزود: من براي حفظ زندگي و آبرويم در اين باره چيزي به کسي نگفتم و از شوهرم خواستم ارتباط خود را با آن زن قطع کند. او به ظاهر خواسته ام را برآورده کرد و من به پيشنهاد يکي از دوستانم سعي کردم در نوع لباس پوشيدن، آرايش سر و صورت و حرکات و رفتارم تغييراتي به وجود بياورم تا مثل زن هاي امروزي به نظر بيايم و شوهرم احساس کمبودي نداشته باشد. اما همسرم از آن به بعد در حضور من فيلم هاي مستهجن تماشا مي کرد و اصرار داشت که مشروبات الکلي و داروهاي روان گردان استفاده کنم. در اين شرايط چون خيلي از زندگي ام دلسرد شده بودم تقاضاي طلاق دادم. من با بخشيدن مهريه از همسرم جدا شدم ولي با وساطت بزرگ ترهاي فاميل که البته نمي دانستند مشکل اصلي ما چيست دوباره بدون آن که مهريه اي در نظر گرفته شود، به عقد او درآمدم. راستش را بخواهيد مهريه ام را اين بار خودم بخشيدم تا او بيشتر به زندگي مان دلگرم شود.
زن جوان افزود: يک سال و نيم از اين ماجرا گذشت و شريک زندگي ام رفتار معقولانه اي از خودش نشان داد. در اين مدت سرگرم زندگي ام شده بودم و از هيچ محبتي برايش کم نگذاشتم. پدر خدا بيامرزم نيز در آخرين روزهاي زندگي اش ثروت خود را بين فرزندانش تقسيم کرد و مبلغ ۴۱ ميليون تومان ارثيه به من رسيد که شوهرم آن را با حيله و ترفند از چنگم درآورد و حالا پس از ۵ ماه رهايم کرده است و مي گويد نمي خواهد با من زندگي کند. راحله ادامه داد: اجازه بدهيد يک واقعيت را برايتان بگويم. من و همسرم قبل از ازدواج دو سال عاشق و دلباخته هم بوديم و با وجود مخالفت شديد خانواده ام به عقد او درآمدم اما الان نادم و پشيمان هستم و اعتراف مي کنم ۸ سال از بهترين روزهاي عمرم را براي اين مرد عياش و هوسران تلف کردم و بدون هيچ مهريه و حق و حقوقي بايد خودم را از زندگي اش حذف کنم. چون او مي گويد در صورتي حاضر به زندگي با من است که وقتي زنان فاسد را به خانه مي آورد، از آن ها پذيرايي کنم و... .
--------------------------------------------
دزد سابقهدار حريف زن نشد

سارق حرفهاي و سابقهدار كه قصد سرقت كيف يك زن جوان را داشت با مقاومت اين زن و حضور بموقع مردم دستگير شد و به دهها فقره سرقت اعتراف كرد.
به گزارش «جامجم»، چند روز پيش ماموران گشت كلانتري 131 شهرري هنگام گشتزني در خيابان شهيد غيوري متوجه درگيري سرنشين يك دستگاه موتورسيكلت با تعدادي از شهروندان و يك زن شدند، اما راننده موتور با ديدن ماموران قصد فرار داشت كه دستگير و به كلانتري انتقال يافت.
با دستگيري سرنشين موتورسيكلت به نام صابر 24 ساله، زن جواني كه با وي درگير شده بود، به ماموران گفت: سرنشين موتورسكيلت قصد سرقت كيفم را داشت كه با مقاومت من، يكباره كنترل موتورسيكلت را از دست داد. در اين هنگام تعدادي از اهالي محل به كمك من آمده و مانع فرار سارق شدند.
با تشكيل پرونده مقدماتي و به دستور حسيني، بازپرس شعبه دوم دادسراي عمومي و انقلاب دادسراي شهرري متهم براي تحقيقات و بررسي سوابق در اختيار پايگاه نهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت.
كارآگاهان پايگاه نهم به محض مشاهده متهم، او را به عنوان يكي از مجرمان سابقهدار كه پيش از اين سال 89 به اتهام زورگيري دستگير شده بود، شناسايي كردند.
به اين ترتيب متهم زبان به اعتراف گشود و به دهها فقره كيفقاپي از زنان به شيوه گردنبند قاپي اعتراف كرد.
باتوجه به اعتراف صريح متهم به دهها فقره سرقت و كيفقاپي در سطح مناطق شهرري و دولتآباد، كارآگاهان پايگاه نهم با بررسي سرقتهاي مشابه موفق به شناسايي تعدادي از مالباختگاني شدند كه كيفشان توسط متهم سرقت شده بود.
زن جواني با حضور در پايگاه نهم پس از شناسايي متهم به كارآگاهان گفت: 26 اسفند در خيابان دهخدا، پياده در حال حركت به سمت خانه بودم كه ناگهان متهم با يك دستگاه موتورسيكلت سبز به من نزديك شد و در يك لحظه كيفدستيام را سرقت كرد.
زن ديگري نيز پس از شناسايي متهم، با اشاره به اين كه در زمان سرقت از سوي وي مورد حمله و تهديد قرار گرفته است، عنوان كرد: 11 اسفند در كوچه پرهيزگار قصد برداشتن وسايل از داخل خودرو را داشتم كه ناگهان سرنشين يك دستگاه موتورسيكلت به سوي من حملهور شد و كيف حاوي 500 هزار تومان وجه نقد و مدارك شناساييام را سرقت كرد.
سرهنگ كارآگاه مرتضي رستمي، رييس پايگاه نهم پليس آگاهي تهران بزرگ در اين ارتباط گفت: با توجه به اعترافات صريح متهم و شناسايي تعدادي از مالباختگان، مناطقي از محلهاي ارتكاب سرقت در دولت آباد، صفائيه، خيابان غيوري، خيابان شهيد سرگرد محمدي و جوانمرد قصاب شناسايي شده است كه با حضور دهها مالباخته در پايگاه نهم پليس آگاهي تهران بزرگ و شناسايي متهم مشخص شد وي در سرقت كيف و لوازم همراه زنان، خودش سرقتها را مرتكب شده و همدستي نداشته است.
در حال حاضر تحقيقات براي شناسايي ديگر مالباختگان و جرايم ارتكابي متهم در دستور كار كارآگاهان پايگاه نهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفته است.