پزشك، سرپرستار و پرستار دو بيمارستان ساوه و تهران به خاطر سهلانگاري در درمان و ممانعت از پذيرش نوزاد شش ماهه و قطع يك دست پسرك، با نظر كارشناسان در مجموع به ميزان 25 درصد مقصر شناخته شدند.

پزشك، سرپرستار و پرستار دو بيمارستان ساوه و تهران به خاطر سهلانگاري در درمان و ممانعت از پذيرش نوزاد شش ماهه و قطع يك دست پسرك، با نظر كارشناسان در مجموع به ميزان 25 درصد مقصر شناخته شدند.
پسرك نگونبخت به خاطر رگگيري اشتباهي هنگام وصل سرم و تزريق داروي بيمار ديگر در سرمش دچار پارگي شريان دست چپ شده بود. براساس اوراق پرونده، اواخر شهريور سال 84 مرد جواني به دادگستري شهرستان ساوه رفت و از مسئولان دو بيمارستان دولتي در ساوه و تهران شكايت كرد. وي به قاضي گفت: «پسرم «اميرعلي» قبل از آغاز سال 84 به دنيا آمد و 20 شهريور در حالي كه تب و سرفه شديد داشت او را به بيمارستاني در ساوه منتقل كرديم. پزشك كشيك پس از معاينه پسرم با تشخيص عفونت ريه او را در بيمارستان بستري كرد و 4 روز بعد در حالي كه مراحل درمان پسرم خوب پيش ميرفت، ناگهان از بيمارستان با من تماس گرفتند و گفتند بايد پسرم را به بيمارستان مجهزتري در تهران منتقل كنم. من و همسرم نيز سراسيمه خود را به بيمارستان رسانديم و پس از كمي پرس و جو دريافتيم كه سرپرستار بخش، صبح روز حادثه براي تزريق سرم از دست چپ پسرم رگگيري كرده و بعد هم پرستار آمپول اشتباهي مربوط به بيمار ديگري را در سرم پسرم تزريق كرده است. پزشك معالج پسرم نيز هنگام معاينه متوجه تنگي نفس و تورم شديد در دست پسر شش ماهه ما شده بود. بدين ترتيب بلافاصله با صدور دستور تزريق سرم و آمپول ديگري خطر داروي اشتباهي را رفع كرده بود. اما از آنجا كه سرپرستار هنگام وصل كردن سرم، اشتباهي رگگيري كرده بود رگ دست پسر كوچولويمان دچار تورم شديد شده بود. بنابراين پس از هماهنگي مسئولان بيمارستان، پسرمان را به يك بيمارستان دولتي در تهران منتقل كرديم. اما متأسفانه دو پزشك كشيك بيمارستان با وجود هماهنگيهاي قبلي مانع پذيرش و درمان بموقع پسرم شدند. از اين رو بار ديگر پسرمان را به بيمارستان قبلي در ساوه برگردانديم و 2 روز بعد نيز در بيمارستان كودكان همان شهرستان دست چپ پسرم كه بشدت سياه شده و عفونت كرده بود از ناحيه مچ قطع شد. كارشناسان با توجه به مدارك و مستندات موجود در پرونده پزشكي كودك بيمار و تحقيق از مسئولان بيمارستان علت اصلي عارضه ايجاد شده را رگگيري و تزريق داروي اشتباهي اعلام كردند.
از اين رو سرپرستار و پرستار بيمارستان ساوه به خاطر سهلانگاري و قصور
هر كدام به ميزان 10 درصد و پزشكي كه به عنوان دستيار ارشد كشيك در بيمارستان تهران روز حادثه مانع پذيرش و درمان بموقع نوزاد نگونبخت شده بود نيز به ميزان 5 درصد مقصر شناخته شدند. قاضي شعبه 102 محاكم جزايي ساوه نيز پرستار و سرپرستار را به ميزان قصوري كه مرتكب شده بودند محكوم به پرداخت ديه كرد. همچنين مسئولان نظام پزشكي 2 پرستار متخلف را به مدت 3 ماه از اشتغال در بيمارستان محروم كردند. اين در حالي بود كه حكم صادره با اعتراض 2 متهم پرونده در شعبه 11 ديوان عالي كشوري رسيدگي و مورد تأييد قرار گرفت.
از سوي ديگر پرونده پزشك متخلف بيمارستان تهران نيز براي رسيدگي به دادسراي جرايم پزشكي و دارويي تهران ارسال شد، كارشناسان كميسيون پزشكي تهران كه با دستور داديار پرونده رسيدگي به موضوع را آغاز كرده بودند، پزشك مربوطه را به ميزان 5 درصد مقصر شناختند. بدينترتيب، پرونده پس از صدور كيفرخواست در شعبه 1043 مجتمع قضايي شهيد قدوسي رسيدگي شد و قاضي افراسياب نيز پس از برگزاري جلسه محاكمه متهم را به ميزان قصوري كه مرتكب شده به پرداخت ديه محكوم كرد.
-----------------------------------------
فيلمي براي افشاي حقايق زندگي عروس و داماد
بيماريهايي براي فسخ نكاح
اصغر عبداللهي، قاضي دادگاه تجديدنظر استان تهران ميگويد: در پرونده اين زن و شوهر آمده است كه مرد پس از 20 ماه زندگي مشترك متوجه بيماري پوستي همسرش شده و از دادگاه درخواست طلاق كرده كه قضات دادگاه پس از رسيدگي پرونده به استناد دلايل، مستندات و اظهارات زن و شوهر دادخواست طلاق را نپذيرفتند. البته اين موارد كه شرط سوم ضمن عقد محسوب ميشود و در عقدنامهها نيز ثبت شده، تصريح دارد: در صورتي كه زن يا مرد به بيماري صعبالعلاج مبتلا باشند و اين بيماري براي طرف مقابل تهديد جاني داشته باشد، زن يا مرد ميتوانند از حق طلاقشان استفاده كنند.
در تبصره ماده 1130 قانون مدني هم آمده است، در صورت ابتلاي مرد يا زن به بيماريهاي صعبالعلاج رواني يا هر بيماري خطرناك ديگر كه زندگي مشترك را مختل كند، طرف مقابل ميتواند درخواست طلاق نمايد. دادگاه نيز بايد پس از اثبات بيماري هر يك از زوجين و با نظريه پزشكي قانوني براساس ماده 1130 قانون مدني حكم صادر نمايد. البته صعبالعلاج بودن بيماريها، انواع مختلف دارد و براساس آمار دادگاههاي خانواده، بيشتر زوجين به دليل بيماريهاي مقاربتي، نازايي و عقيم بودن، سرطان، هپاتيت، ايدز، برص و موارد مشابه به دادگاه مراجعه ميكنند.
وفادار شيخيان، حقوقدان و وكيل پايه يك دادگستري نيز در اظهارنظري بيان ميكند: هر بيماري منجر به طلاق زن و شوهر نميشود. بهطور مثال بيماري ديابت، روماتيسم و موارد مشابه براي زوجين ايجاد مخاطره نميكند و تشخيص خطرناك بودن بيماري با پزشكي قانوني است. دادگاه نيز براساس نظريه متخصصين پزشكي قانوني و مستندات و دلايل پرونده حكم صادر ميكند. البته در حال حاضر بيماريهايي مانند «برص» كه قابل درمان است، طبق قانون جزو بيماريهاي صعبالعلاج به حساب ميآيد و بيماريهاي هپاتيت و ايدز نيز در بازنگري قانون خانواده در سال جاري توسط قانونگذار اعمال شده است، يعني اگر يكي از زوجين به بيماري ايدز و هپاتيت مبتلا شده باشد، طرف مقابل ميتواند درخواست طلاق نمايد. البته وقتي دادخواست طلاق مطرح شد، بايد در دادگاه توسط كارشناسان و مشاوران خانواده بحث شود كه آيا زن يا مرد درباره بيماري، قبل از عقد سخن گفتهاند يا اينكه موضوع را از يكديگر مخفي نگه داشتهاند. در صورتي كه قبل از عقد زوجين بيماري خود را اعلام كرده باشند، موضوع طلاق منتفي خواهد بود، اما اگر زن بعد از عقد متوجه بيماري همسرش شده باشد و به خانه بخت نرفته باشد، يعني زندگي مشتركشان را آغاز نكرده باشند، او با دريافت نيمي از مهريه همسرش ميتواند جدا شود. در غير اين صورت مهريه كامل به زن تعلق خواهد گرفت. چنانچه مرد نيز بعد از زندگي مشترك پي به بيماري صعبالعلاج همسرش برده باشد، ميتواند به اتهام فريب در ازدواج شكايت كند و نكاح نيز فسخ خواهد شد.
نقشه تازه دامادي كه 20 ماه پس از عقد، بيماري پوستي همسرش را بهانهاي براي طلاق كرده بود پس از بررسي فيلم مراسم جشن عروسي فاش شد.
به گزارش خبرنگار ما، رسيدگي به اين ماجرا از اوايل امسال با شكايت داماد جواني در دادگاه خانواده تهران آغاز شد.
وي در حالي كه ادعا ميكرد همسرش مبتلا به نوعي بيماري لاعلاج است، خواستار باطل شدن عقدنامه بدون پرداخت مهريه عروس شد و گفت: «2 سال پيش به خواستگاري «فريبا» رفتم و خانواده عروس پس از چند جلسه جواب مثبت دادند سپس در يك مهماني رسميعروس را با مهريه 500 سكه طلا به عقد خود درآوردم. اما متأسفانه خيلي زود بهانهجوييهاي «فريبا» آغاز شد. او خواستههاي پيشبيني نشدهاي داشت كه خريد و تهيه جهيزيه توسط من فقط يكي از آنها بود. سرانجام خواستههاي غيرمنطقي و ناتمام عروس بين خانوادهها اختلاف انداخت تا اينكه «فريبا» به طور غيرمنتظرهاي پيشنهاد كرد زندگي مشتركمان را در كنار مادرش شروع كنيم تا بتواند از مادر بيمارش هم نگهداري و مراقبت كند. اما از شنيدن اين موضوع آنقدر عصباني شدم كه به زندگي با او و آينده مشتركمان پشت پا زده و قهر كردم.
به همين خاطر يك سال از او بيخبر بودم و با هم هيچ رفت و آمد و ارتباطي نداشتيم. هر چند در آن روزها از عذاب بهانهجوييهاي «فريبا» رها بودم اما همواره حسرت ميخوردم كه چرا اين پيوند تنها 20 روز دوام داشت و عمر زندگي رؤياييام اين قدر كوتاه بود.»
مرد جوان با ناراحتي ادامه داد: سرانجام با ميانجيگري بزرگترها ما آشتي كرديم و دوباره رفت و آمدهاي خانوادگي از سرگرفته شد. بعد هم براي مراسم عروسي در يك تالار مجلل، برنامهريزي كرده و كارت دعوت هم فرستاديم. اما دو روز قبل از جشن، خواهرم در آرايشگاهش به طور اتفاقي متوجه شد عروس مبتلا به بيماري پوستي «برص» است كه همه بدنش به غير از صورتش را مبتلا كرده است. پس از مشورت با يك پزشك متوجه شدم بيماري «برص» يا «پيسي» غيرقابل درمان و لاعلاج است. بنابراين با افشاي اين ماجرا، جشن عروسي را به هم زدم و تقاضا دارم طبق قانون، عروس فريبكار مجازات و عقد ما هم فسخ شود چرا كه حالا ميفهمم تمام قهر و آشتيها و بهانهجوييهاي عروس با نقشه قبلي بوده تا من دير متوجه بيمارياش شوم و گذشت زمان به نفع او تمام شود. ضمن اينكه به تازگي متوجه شدهام دختر عموهاي عروس هم دچار اين بيماري هستند و نميخواهم با تشكيل خانواده، فرزنداني بيمار داشته باشم.
قاضي دادگاه با شنيدن اظهارات داماد و دريافت شكايت، دستور تعيين وقت دادرسي و احضار عروس را صادر كرد. زن جوان در پي اطلاع از شكايت شوهرش با حضور در دادگاه گفت: «عماد» تابستان 88 به خواستگاريام آمد و چند روز بعد هم مراسم عقد ما برگزار شد. از آنجا كه خواهرشوهرم سالن آرايش زنانه دارد دو روز قبل از عقد، وقتي همراه مادر و خواهرشوهرانم در آرايشگاه بوديم، متوجه لكههاي پوستيام شدند و در خصوص آن سؤال كردند. من هم به آنها گفتم دچار چندرنگي پوستي هستم و اين گفتوگوهاي دوستانه در فيلم مراسم هم موجود است. با اين وجود روز بعد نيز مادرم واسطهاي به خانه داماد فرستاد و وضعيت پوستيام را بهطور كامل براي آنها شرح داده، شوهرم نيز گفته بود اين موضوع اهميتي ندارد و يك عمر به پاي بد و خوبم ميماند اما او 20 ماه پس از عقد با طرح اين موضوع در دادگاه خواستار فسخ نكاح شده تا من را بدون حق و حقوقم طلاق دهد.
بدين ترتيب پس از بررسي دقيق فيلم عقد از سوي واحد مددكاري دادگاه خانواده و تأييد صحت اظهارات عروس، قاضي پرونده اعلام كرد هر چند بيماري «برص» موجب فسخ نكاح است اما چون داماد با اطلاع از اين موضوع در مهلت قانوني براي جدايي اقدام نكرده، درخواستش مردود است و براي جدايي بايد مهريه عروس را بپردازد.
با اعتراض داماد به رأي دادگاه، پرونده براي رسيدگي نهايي به شعبه 26 دادگاه تجديدنظر استان تهران فرستاده شد كه هيأت قضايي دادگاه عالي نيز حكم صادره را براساس موازين قانوني دانسته و آن را تأييد كردند.
----------------------------------------------
انتشار تصاوير دختر دانشجو در اينترنت توسط 2هم اتاقي
۲ دانشجو که از طريق اينترنت موجب هتک حرمت هم اتاقي خود شده بودند، توسط ماموران پليس فتا دستگير شدند. به گزارش خراسان چندي پيش دختر دانشجويي با تنظيم شکوائيه اي به پليس فتاي قزوين اعلام کرد که فرد يا افرادي با ارسال تصاوير شخصي وي و ديگر تصاوير مبتذل موجب هتک حرمت وي شده اند.
شاکي اضافه کرد: اين افراد همچنين اطلاعات شخصي وي را به استادان دانشگاه و همکلاسي هايش از طريق ايميل ارسال کرده اند.
اين گزارش حاکي است ماموران آگاهي پليس فتا به دستور سرهنگ شعباني رئيس پليس فتاي قزوين تحقيقات و بررسي هاي فني خود را در اين زمينه آغاز کردند.
ماموران پس از جست وجو در فضاي اينترنت و دريافت آدرس ايميل هاي ارسال شده براي برخي استادان و دانشجويان، سرانجام با استفاده از شگردهاي پليسي ارسال کنندگان اين ايميل ها را شناسايي و دستگير کردند. دو متهم دستگير شده از هم خوابگاهي هاي فرد شاکي بودند.متهم دستگير شده با تشکيل پرونده اي تحويل مقامات قضايي شد.
----------------------------------
نتيجه تلخ سونوگرافي
دخترم از چند روز قبل حال عجيبي داشت و با نگراني او را به نزد پزشک بردم. پس از انجام معاينات اوليه، خانم دکتر گفت نياز به سونوگرافي دارد. من دخترم را به آزمايشگاه بردم و وقتي نتيجه سونوگرافي را گرفتم و فهميدم دختر ۱۶ ساله ام باردار است دنيا روي سرم خراب شد و تا چند ساعت فقط گريه مي کردم.
نمي دانم چه خاکي بر سرم بريزم. پس از اظهارات اين زن دل شکسته، دخترش به دايره اجتماعي کلانتري ۲۲ مشهد هدايت شد. «نسترن» درباره چگونگي مشکلي که برايش به وجود آمده، گفت: تحت تاثير يکي از هم کلاسي هايم که هر روز از دوست پسرش تعريف و تمجيد مي کرد با پسري جوان در راه مدرسه آشنا شدم و از ۶ ماه قبل با او رابطه داشتم. «هومن» با حرف هاي احساسي خود مرا خام کرد و به او دلبسته شدم. اما يک روز در راه برگشت از مدرسه براي لحظه اي کوتاه جلوي خانه آن ها ايستادم و با او در حال صحبت بودم که ناگهان برادرم را از دور ديدم. از ترس به داخل خانه هومن رفتم و پشت در مخفي شدم. چند دقيقه اي گذشت و ما هر دو خيلي ترسيده بوديم.
زماني که مي خواستم از خانه بيرون بيايم صداي زني از پشت در به گوش رسيد و هومن ادعا کرد که مادرش آمده و الان وارد خانه خواهد شد. او با عجله مرا بالاي پشت بام خانه مخفي کرد و پس از چند دقيقه آمد و گفت: مادرم داخل خانه است. بايد صبر کني تا در يک فرصت مناسب فراري ات بدهم. نسترن اشک هايش را پاک کرد و در حالي که استرس بسيار زيادي داشت و دست هايش را به هم مي فشرد، افزود: هومن آن روز با حرف هايي احساسي مرا عروس خانواده خود خطاب مي کرد و مي گفت: قرار است پدرم همين جا يک طبقه برايم بسازد تا من و تو زندگي قشنگي را با هم شروع کنيم. در آن لحظه من مي خواستم از خانه آن ها بيرون بيايم ولي هومن اجازه نداد و گفت اگر صدايت در بيايد آبرو و حيثيتت را مي برم، او ...نسترن با صدايي بغض گرفته گفت: هيچ وقت فکر نمي کردم يک رابطه مسخره و دوستي خياباني با پسري جوان، چنين بدبختي برايم به وجود بياورد و شرمنده و روسياهم کند. يادآوري مي شود، با پي گيري کارشناس اجتماعي کلانتري ۲۲ مشهد، پسر ۲۱ ساله به کلانتري احضار شد و اقدامات قانوني در رابطه با اين پرونده در دستور کار پليس مشهد قرار گرفت.منبع : خراسان
----------------------------------------
همسرکشی بعد از توافق برای طلاق
شرق: مردی بعد از اینکه با همسرش برای جدایی به توافق رسید، در پی مشاجره لفظی دست به چاقو برد و او را با هشت ضربه به قتل رساند.به گزارش خبرنگار ما، اهالی ساختمانی در خیابان دماوند تهران ساعت 13 روز شنبه با شنیدن صدای جیغ و فریادهای زنی که در همسایگیشان زندگی میکرد به سمت این واحد رفتند و دیدند در ورودی باز است. آنها بعد از اینکه داخل آپارتمان رفتند، مشاهده کردند همه جا غرق در خون شده است. آنها زن جوان را در حالی مشاهده کردند که روی زمین افتاده بود و تکان نمیخورد. شوهر او نیز در حالی که رگ دستش بریده شده، در گوشه دیگری افتاده بود. این مرد 43 ساله که «بهنام» نام دارد، توسط همسایگان به بیمارستان بوعلی منتقل و تلاشها برای نجات جان وی آغاز شد. همزمان گروهی از ماموران کلانتری تهراننو که از طریق اهالی ساختمان در جریان مرگ «هانیه» قرار گرفته بودند، خود را به آنجا رساندند تا تحقیقات پلیسی را کلید بزنند.ماموران با رویت جسد موضوع را به محمد شهریاری، بازپرس کشیک قتل تهران اطلاع دادند و این مقام قضایی به همراه تیمی از کارآگاهان جنایی در صحنه جرم حضور یافت. بررسیهای اولیه نشان داد، زن 39 ساله هدف هشت ضربه چاقو قرار گرفته، اما ضربهای که به گردن وی وارد شده بسیار عمیق بوده كه مرگ او را رقم زده است.در حالی که جنازه به پزشکی قانونی منتقل میشد، تلاشها برای افشای راز این قتل آغاز شد. کارآگاهان فهمیدند این زن و شوهر دختری 11ساله و پسری 17 ساله دارند که هر دو زمان وقوع حادثه در مدرسه بودند. همچنین مشخص شد، بهنام از چندی قبل با زنی دیگر ازدواج موقت کرده و همین مساله باعث شده بود با هانیه به شدت دچار مشکل شود و آن دو روزهای پرتنشی را تجربه کنند.کشمکشهای این زن و شوهر تا آنجا ادامه پیدا کرد که آن دو صبح روز حادثه برای حل اختلافات خود به دادسرا رفتند و در آنجا به این توافق رسیدند که به صورت مسالمتآمیز از هم جدا شوند.
بهنام و هانیه سپس به منزل بازگشتند و مرد میانسال به قصد ترک کردن خانه اسباب و اثاثیهاش را در یک ساک جمع کرد، اما قبل از خروج از منزل دوباره با زنش مشاجره کرده و این دعوا به جنایت انجامید.کارآگاهان وقتی ساک بهنام را بازرسی کردند، داخل آن یک کلت کمری و چند تیر فشنگ جنگی یافتند و موضوع را صورتجلسه کردند. پس از آن تیمی از افسران ویژه مبارزه با قتل به بیمارستان رفتند تا از وضعیت متهم جنایت کسب اطلاع کنند و آنها فهمیدند بهنام با تلاش پزشکان از مرگ نجات پیدا کرده است. یکی از اعضای کادر درمانی به پلیس گفت: «رگ دست این مرد بريدگی عمیقی داشت و به شدت خونریزی میکرد، رگ با جسمی تیز بریده شده بود و به نظر میرسد، او اقدام به خودکشی کرده باشد.»ماموران بعد از به دست آوردن این جزییات به بازجویی از بهنام پرداختند. او که هنوز توانایی حرف زدن نداشت، فقط در چند جمله و به صورت بریده بریده گفت: «من اصلا نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. از خود بیخود شده بودم و وقتی خون را دیدم تازه متوجه شدم چه کردهام، بعد هم خودم را زدم تا خودکشی کنم.»
بنابر این گزارش، این مرد همچنان در بیمارستان بستری است و به محض بهبودی به اداره آگاهی منتقل میشود تا بازجوییهای تخصصی از او صورت گیرد.
ريشهيابي قتل زن جوان به دست شوهرش
ناصر قاسمزاد روانشناس و استاد دانشگاه
يك بار ديگر از وقوع همسركشي و قتل يك زن به دست شوهرش مطلع شديم. در بررسي چنين موضوعاتي چند وجه را بايد مد نظر داشت اما مهمتر از همه زنگ خطري است كه در رابطه با اختلافات زناشويي به صدا درآمده و چه بهتر است اختلافات زن و شوهر در اولين فرصت ريشهيابي شده تا در جهت رفع آن و رسيدن به تفاهم در زندگي مشترك اقدام شود چرا كه درد و زخم كهنه باعث به هم خوردن روابط زوجين و آشفتگي خانواده ميشود. اگر با گذشت زمان در جهت رفع اختلافات اقدام نشود، زخم عميقتر و عرصه بر طرفين تنگتر ميشود. البته بايد تاكيد شود اختلافات مجوز آسيبزدن به ديگري نيست اما بايد توجه داشت در چنين شرايطي وقوع اينگونه حوادث دور از ذهن نيست. با توجه به اطلاعات موجود درباره پرونده اخير اين زن و شوهر دو فرزند 17 و 11 ساله داشتند و براي طلاق توافقي به دادگاه مراجعه كرده بودند. بنابراين ميتوان پي برد درگيري مرگبار، آخرين درگيري آنها بوده نه اولين مشاجره. به نظر ميرسد، هر دو آنها از اختلال عصبي رنج ميبردهاند و چه بهتر بود قبل از زياد شدن اختلاف، چارهجويي ميكردند همچنين به نظر ميرسد اين متهم رفتار ضداجتماعي دارد و همسرش هم در شرايط مختلف او را براي ادامه رفتارهاي بيمارگونهاش تحريك ميكرد. رفتار زن و شوهر كاملكننده يكديگر است و در اين مورد نيز هر دو در بروز رفتار بيمارگونه نقش داشتهاند نكته قابل بحث ديگر اين است كه اين گونه قتلها چون از نظر قانونگذار آگاهانه رخ ميدهد، خيلي كم پيش آمده است قتلهاي ناشي از اختلافات زناشويي و اختلال رواني و عصبي در دسته جنون قرار گيرد. هرچند توبيخ و قصاص ضروري است اما نكته بازنگري در قوانين نيز ضروري به نظر ميرسد، در چنين پروندهاي كه چندين سال از ازدواج زوجين گذشته است ميتوان با پرس و جو از اقوام و بستگان رفتار بيمارگونه عميق آنها را تشخيص داد. رفتار عصبي و ضداجتماعي، پرخاشگري و درگيري اجتماعي مرد و همچنين عصبيت زن به وضوح قابل تشخيص است. از اين جهت به راهكارهاي قانوني نياز است كه وقتي زني در چنين زندگي مشتركي وارد ميشود در صورت تصميم به جدايي حمايت قانون را داشته و پس از طلاق نيز امنيت اجتماعي و عاطفي و مادي داشته باشد، در حال حاضر، زنان زيادي در جامعه ما به دليل از بين نرفتن حقوق مادي و معنوي خود ترجيح ميدهند وضع نابسامان را تحمل كنند كه ممكن است به چنين سرنوشتي دچار شوند. با بررسي عقبه رفتاري اين زن و شوهر نيز ميتوان به چنين مواردي پي برد. از طرفي بايد دقت داشت طلاق اگرچه كار قابل قبولي نيست، به هر حال زندگي زناشويي نيز يك قرارداد است و طرفين هر زمان كه متوجه شدند بهتر است جلو ضرر را بگيرند. البته در اين بين بايد تاكيد شود بهتر است زن و شوهر قبل از ازدواج با حضور در جلسات مشاوره ازدواج، انتخاب درستي داشته باشند و در واقع با علاج واقعه قبل از وقوع از بروز اختلافات جلوگيري كنند. در اين مورد هم از زماني كه مرد ازدواج مجدد انجام داد در واقع طلاق عاطفي اتفاق افتاد اما به دليل مصالح و اقوام و نزديكان، آبرو و فرهنگ غلط به زندگي مشترك ادامه داد تا اينكه در نهايت، تصميم به طلاق توافقي گرفت. البته اين زن و شوهر قطعا لحظات خوبي هم با هم داشتهاند و در حال حاضر كه چنين اتفاقي رخ داده، قطعا اتفاقاتي مثل تصاوير فيلمبرداري شده از جلو چشم متهم ميگذرد.بنابراين او نيز با توجه به برچسب قاتل كه به او خورده است از لحاظ رواني وضع خوبي ندارد و به درمان اورژانسي و درمان روانپزشكي نياز دارد.در پايان بار ديگر به لزوم تعامل مقامات و مسوولان قضايي براي اصلاح قوانين تاكيد ميكنم تا با قوانين حمايتي از زنان و شرايط مدون و آگاهيسازي خانوادهها بتوان از چنين مواردي جلوگيري كرد.