گاه فرد به امکانات مالي موردنظر خود مي رسد اما پس از يک تا ۲سال به اشباع مي رسد و درمي يابد که بيش از امکانات و پول به عاطفه و محبت و توجه نياز دارد و احساس کمبود مي کند. در زندگي افرادي که در تمام طول زندگي سرگرم کسب درآمد و سپس هزينه کردن آن درآمد هستند، خلاء بسيار بزرگي به نام کمبود عاطفه وجود دارد. همين مسئله به سرعت رضايت از زندگي مشترک را تحت تاثير قرار مي دهد به نحوي که دو طرف پس از مدتي اظهار مي کنند به درد هم نمي خورند و علاقه اي به يکديگر ندارند. وي ادامه مي دهد: بعد اقتصادي در رضايت يا نارضايتي زوج از زندگي مشترک بسيار گسترده است و ما فقط اشاره وار به آن پرداختيم. گاهي خانم ها چنان غرق در ماديات مي شوند که بدون توجه به ويژگي هاي شخصيتي و انساني، زندگي مشترک را تک بعدي فرض مي کنند و پس از ازدواج با مردي مواجه مي شوند که سازگاري ندارد يا دچار انحرافات اخلاقي است.
ناهماهنگي بين انتخاب ها و خواسته ها
از سوي ديگر نبايد فراموش کرد که جامعه ما در حال گذار از سنت به مدرنيته است و اين مسئله در خانواده و انتخاب همسر تاثير چشمگيري داشته است. به اين ترتيب که اغلب انتخاب ها مدرن است اما توقعاتي که همسران از هم دارند، سنتي است. فردي را تصور کنيد که در دانشگاه همسر ايده آل خود را پيدا مي کند و دلش مي خواهد همسرش تحصيل کرده و شاغل باشد اما پس از ازدواج مي خواهد همسرش دقيقا مانند يک خانم سنتي رفتار کند. اين تناقض بين انتخاب مدرن و توقع سنتي باعث نارضايتي طرفين مي شود و در بيشتر موارد به دليل چشم پوشي نکردن از خواسته هايشان، تنش بالا مي گيرد. زن شاغل هم که داراي استقلال مالي است، توقع دارد همسرش نيازهاي او را برآورده کند زيرا به طور سنتي اين وظيفه مرد است که هزينه هاي خانواده را بپردازد.
همچنين به اعتقاد «عزتي پور» هدفمندي ازدواج مهم ترين خلايي است که در زندگي جوانان مطرح است. ازدواج هاي امروزي به نوعي به نمايشگاه تبديل شده است و خيلي ها ازدواج را براي برپايي يک مراسم رويايي و کارهايي مثل چرخيدن در فروشگاه هاي لوکس و گلفروشي ها و جواهر فروشي ها و ماه عسل و... مي خواهند و به فکر سختي هاي پس از ازدواج، درک طرف مقابل، بالابردن آگاهي هاي اقتصادي و مالي، احترام گذاشتن به يکديگر و حفظ تعهدات نيستند جوانان بايد فرق ازدواج کردن و ازدواج موفق داشتن را بدانند در غير اين صورت پس از يکي دو سال درمي يابند که تصويري که از ازدواج در ذهن داشته اند با آنچه دارند متفاوت است بنابراين به طلاق مي انديشند. از طرفي وقوع طلاق عاطفي نسبت به طلاق واقعي ۲برابر است و اگر در کشور ۳۲درصد طلاق قانوني داشته باشيم، ۵۹درصد طلاق عاطفي خواهيم داشت که اين نشان مي دهد رقم بالايي از خانواده ها از زندگي شان راضي نيستند.
انتخاب مدرن و داشتن توقع سنتي باعث ايجاد تناقض و در نهايت نارضايتي طرفين مي شود و در بيشتر موارد به دليل چشم پوشي نکردن زوج از خواسته هايشان، تنش بالا مي گيرد در واقع فراموش کردن هدفمندي ازدواج مهم ترين خلايي است که در زندگي بسياري از جوانان مطرح است.