زني در دادگاه خانواده گفت: شوهرم در زمينه افزايش اعتياد در جامعه ، تحقيقاتي انجام ميداد اما بعد از 3 ماه خود نيز معتاد شد و به همين دليل خواهان جدايي از او هستم.

شكايت زن از همسر كارشناس
زني در دادگاه خانواده گفت: شوهرم در زمينه افزايش اعتياد در جامعه ، تحقيقاتي انجام ميداد اما بعد از 3 ماه خود نيز معتاد شد و به همين دليل خواهان جدايي از او هستم.
به گزارش فارس ، زني با مراجعه به دادگاه خانواده شهيد محلاتي دادخواست جدايي خود را به قاضي نجفي رئيس شعبه 234 اين مجتمع قضايي خانواده ارائه كرد.
اين زن در حضور قاضي اين پرونده با بيان اينكه از اين وضع خسته شدهام چرا كه ديگر تحمل اعتياد شوهرم را ندارم، گفت: ميخواهم با جدايي به اين زندگي نكبتبار پايان داده و شوهرم را به حال خود رها كنم.
وي با اشاره به اينكه يك فرزند 5 ساله دارم كه حضانت او را نيز خود بر عهده ميگيرم، ادامه داد: شوهرم قدر زندگي سالم خود را ندانست و به دليل اينكه بسيار مرفه بود و در زندگياش مشكلي نداشت، براي خود، مشكل تراشيد.
زن بار ديگر در مقابل قاضي اين شعبه لب به سخن گشود و گفت: شوهرم بايد از اين پس، تنها زندگي كند و همه از جمله من، از او فاصله بگيريم چرا كه او با آگاهي معتاد شده و سزايش همين است.
وي با اشاره به اينكه شوهرم تحصيلكرده است، افزود: او به شدت از موضوع اعتياد متنفر بود و طي تحقيقاتي كه در اين زمينه داشت، خود به دام آن افتاد؛ ما در زندگي مشتركمان هيچگونه مشكلي نداشتيم به طوري كه همه در اين خصوص متعجب بودند ولي بعد از تحقيقات شوهرم در خصوص اعتياد، او خود معتاد شد و من بعد از 3 ماه تحمل اين موضوع ميخواهم از او جدا شده و تنهايش بگذارم.
قاضي اين شعبه بعد از شنيدن اظهارات زن، حكمي مبني بر طلاق صادر نكرد و حضور مرد را براي جلسه آينده خواهان شد.
---------------------------------------
شعله بدبختي!
اولين بار او را در يک سالن آرايشي و زيبايي ديدم. «شعله» خيلي باکلاس بود و لفظ قلم حرف مي زد. ما آن روز چند دقيقه اي در کنار هم نشستيم و با يکديگر حرف زديم. زن غريبه از تيپ و قيافه ام خيلي تعريف و تمجيد کرد و به اين ترتيب بود که بدون هيچ شناختي شماره تلفن همراهش را گرفتم و با هم دوست شديم. زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري طبرسي جنوبي مشهد افزود: ارتباط ما چند روزي با ارسال پيامک هاي مسخره و رکيک ادامه يافت تا اين که او مرا به خانه اش دعوت کرد و به اين ترتيب ما با هم صميمي شديم. چون شوهرم در مورد من سخت گيري نداشت رفت و آمدم را با شعله ادامه دادم و تحت تاثير حرف هاي او خودم را به منجلاب بدبختي انداختم. شعله مي گفت: اگر مي خواهي لاغر و خوش اندام بشوي و هميشه جوان بماني مي تواني از دارويي استفاده کني که مخدر نيست و وابستگي هم ايجاد نمي کند. او حتي ادعا مي کرد که مصرف اين دارو در جوان ماندن پوست صورت و افزايش قواي بدني بسيار موثر است! متاسفانه من ناآگاه که به اين مار خوش خط و خال اعتماد پيدا کرده بودم فريب خوردم و در مدت کوتاهي به شيشه آلوده شدم. زن جوان نفس عميقي کشيد و گفت: ادامه اين دوستي احمقانه باعث شد تا به سيگار نيز معتاد بشوم و يک بار که همراه دوستم به مجلس مختلط رفتيم مشروبات الکلي هم استفاده کردم و...! مدتي گذشت و من که احساس خستگي و بي حوصلگي مي کردم تصميم گرفتم خودم را پاک کنم. اما وقتي شوهرم را در جريان گذاشتم متوجه شدم که شعله، شوهرم را نيز فريب داده است و بين آن ها سر و سري وجود دارد. زن جوان اشک هايش را پاک کرد و افزود: اي کاش حواسم را جمع مي کردم و با فردي غريبه اين قدر صميمي نمي شدم چون اين رفاقت، زندگي ام را به مرز نابودي کشانده است. اميدوارم تمام خانم هايي که ماجراي عبرت آموز زندگي ام را مي خوانند درس عبرت بگيرند و در انتخاب دوست و همنشين دقت کنند. درباره اين ماجرا نظر يکي از کارشناسان ارشد روان شناسي باليني را جويا شديم. «زمان عابديني» به خراسان گفت: قاچاقچيان موادمخدر به تازگي براي رسيدن به اهداف پليد خود از شيوه هاي تبليغاتي استفاده مي کنند که در اين روش افرادي با حضور در اماکن ويژه بانوان مانند آرايشگاه هاي زنانه به صورت چهره به چهره با طعمه هاي خود گفت وگو مي کنند و با اين تبليغات دروغ که مصرف شيشه و ديگر مواد صنعتي و محرک، اعتيادآور نيست و براي تناسب اندام و حتي تقويت قواي جنسي مفيد است زنان را به دام اعتياد مي اندازند. اين مشاور درمان اعتياد خاطرنشان کرد: استفاده از شيشه و ديگر موادمخدر صنعتي حتي براي يک بار نيز وابستگي جسمي و روحي ايجاد مي کند و عواقب بسيار خطرناک و نابودکننده اي را به دنبال دارد .
-------------------------------------
محاکمه "عقرب سياه" به اتهام آزار و اذيت زنان
ديروز دادگاه رسيدگي به پرونده عقرب سياه در شعبه 79 دادگاه کيفري به صورت غير علني برگزار شد، 28 نفر از 30 شاکي اين پرونده توسط خانواده متهم، تهديد شده و از حضور در دادگاه خودداري کردند.به گزارش فارس، جلسه رسيدگي به اتهام هاي عقرب سياه با رياست قاضي وليا... حسيني در شعبه 79 دادگاه کيفري استان تهران برگزار شد و از 30 نفر شاکي اين پرونده تنها 2 شاکي در دادگاه حضور يافتهاند، که اين افراد نيز توسط يکي از بستگان عقرب سياه که در ورودي دادگاه حضور يافته بود تهديد شدند. عقرب سياه هنگام ورود به دادگاه و تا زمان برگزاري محاکمه در اداره حفاظت دادگاه نگهداري ميشد، زماني که عقرب سياه به سمت محل دادگاه برده ميشد خانواده قربانيان به سمت وي حمله ور شدند. دادگاه عقرب سياه پشت درهاي بسته برگزار و در نهايت به دليل حضور نداشتن وکيل متهم به 3 هفته بعد موکول شد.پرونده اين ماجرا هفتم ارديبهشت 87 با مراجعه زن جواني به نام «مليحه» به کلانتري 176 حسن آباد در حالي در دستور کار پليس قرار گرفت که او از يک راننده پرايد به اتهام آزار خود شکايت کرد. مليحه به مأموران پليس گفت: روز گذشته در جاده فشافويه براي رفتن به خانهام سوار خودروي پرايد مسافربر شدم که راننده پس از طي مسافتي ناگهان ديوانهوار با يک شوکر برقي به من حمله کرد و پس از اين که دست و صورتم را سوزاند، مسيرش را به سمت جادهاي بياباني منحرف کرد و در حوالي حسنآباد مرا به شدت آزار داد.در حالي که تحقيقات براي شناسايي و دستگيري متهم به صورت ويژه آغاز شده بود، چند زن و دختر ديگر به شاکيان پرونده افزوده شدند. مأموران سرانجام «عقربسياه» را هنگام درگيري با يک زن در بيابانهاي اطراف تهران به دام انداختند. پسر 27 ساله در بازجوييها به آزار و اذيت زنان اعتراف کرد و گفت: با خودروي خود طعمههايش را شکار ميکرد.بدين ترتيب پرونده با شکايت چند قرباني براي رسيدگي به شعبه 77 دادگاه کيفري استان تهران ارسال و متهم دي ماه گذشته محاکمه شد. عقرب سياه در جلسه محاکمه غيرعلني برابر 5 قاضي دادگاه عالي جنايي تهران با انکار اعتراف ها و اظهارهاي گذشتهاش گفت:«فقط براي سرقت پول، طلا و اموال گرانقيمت زنان و دختران را ميدزديدم، بنابراين ادعاهاي آن ها مبني بر تجاوز بياساس است!»شاکيان پرونده زماني که با انکارهاي متهم مواجه شدند، لحظات هولناکي را که سپري کرده بودند براي دادگاه بازگو کردند. در پايان جلسه رئيس شعبه 77 دادگاه کيفري استان و 4 قاضي مستشار به اتفاق آرا حکم اعدام «عقرب سياه» را صادر کردند. از آن جا که عقرب سياه توانسته بود رضايت تعدادي از شاکيان پرونده را جلب کند، ديوان عالي کشور رأي دادگاه را نقض و بار ديگر پرونده را به شعبه 79 دادگاه کيفري ارسال کرد تا متهم دوباره محاکمه شود.
-------------------------------------
کلاهبرداری مهندس به خاطر دلخوشی همسر
مهندس مکانیک تحت عنوان نماینده قلابی کارخانههای بزرگ به کلاهبرداری میلیونی دست میزد.
این مرد خوشتیپ در بازجوییها ادعا کرد زیادهخواهیهای همسرش موجب شده وی نقشه کلاهبرداری را اجرا کند.
وقتی صاحب چند شرکت نزد پلیس مراجعه کرده و از یک کلاهبردار خوشتیپ شکایت کردند، رسیدگی به این پرونده آغاز شد.
ماموران پایگاه هشتم پلیس آگاهی با دریافت دستور قضایی از سوی بازپرس شعبه اول دادسرای منیریه تهران به ردیابی مرد کلاهبردار پرداختند.
شواهد حکایت از این داشت که مردی به نام حمید با نام جعلی «مظفری»به شرکتهای ساختمانی رفته و مدعی شده که نماینده یکی از کارخانههای بزرگ است.
وی مواد اولیه و دستگاههای ساختمانی را از شرکت خریده و چند چک جعلی به ارزش 35 میلیون تومان پرداخته است.
این مرد خوشتیپ که با ظاهرسازی، اعتماد صاحبان شرکت را به خود جلب کرده بود به کلاهبرداری از 3 شرکت دست زده بود.
وقتی 3 مالباخته در روز موعد چک برای وصول به بانک مراجعه کرده بودند با حساب خالی این مرد خوشتیپ روبهرو شده و وقتی با تلفن همراهش تماس گرفتند، هیچکس پاسخگو نبود.
با افشای این حقایق، بررسیهای پلیسی آغاز شد و پلیس از طریق ردیابیهای مخابراتی این متهم را در جنوب پایتخت بازداشت کرد.
وی وقتی پیش روی بازپرس شعبه اول دادسرای منیریه تهران ایستاد، به کلاهبرداری یکمیلیارد ریالی و صدور چک بلامحل اعتراف کرد و همسرش را مقصر دانست.
این مرد که مهندس مکانیک است در بازجوییها گفت:همسرم زن زیادهخواهی است. من زندگی خوبی دارم. هر چه خواسته برایش فراهم کردم اما او زن چشم و همچشمی است. مرتب زندگی دیگران را به رخم میکشد. از صبح تا شب کار میکردم و او را به سفرهای خارجی میبردم. همیشه دوستانش را دعوت میکرد و من ناچار بودم هزینه سنگین میهمانیهایش را بپردازم.
وی ادامه داد: همراه یکی ازدوستانم یک شرکت تاسیس کردیم. کارهای ساختمانی هم انجام میدادیم و من برای خرید وسایل به شرکت ساختمانی میرفتم. اعتمادشان را جلب کردم و در قبال خرید میلیونی، چک مدتدار پرداخت کردم. میخواستم پول تهیه کنم و چکها پاس شود اما نتوانستم. تصور نمیکردم آنها شکایت کنند. از صاحبان آنها مهلت خواستم اما...
وی ادامه داد: اکنون پشیمانم و اگر آزاد شوم رضایت شاکیان را جلب خواهم کرد و پولشان را پرداخت خواهم کرد.
این مرد کلاهبردار با صدور قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد تا زوایای پنهان پرونده افشا شود.
-------------------------------------
كلاهبرداريهاي زن شياد با لباس پليس
زن سابقهدار كه در پي آزادي از زندان، به لباس مأموران پليس مغازهداران را سركيسه ميكرد، با رديابيهاي پليس دستگير شد.
«مينا» - 21 ساله - از چند ماه قبل با پوشيدن لباس مأموران پليس به مغازههاي جنوب تهران ميرفت و با چربزباني و فريب صاحبان مغازهها، به بهانه دريافت وام خارج از نوبت، از آنها كلاهبرداري ميكرد. يكي از شاكيها در اينباره به بازپرس «نوفرستي» از شعبه يازدهم گفت: متهم در حالي كه مدعي بود از طريق دوستانش ميتواند وامهاي خارج از نوبت بگيرد، مردم را سركيسه كرده است. از سوي ديگر متهم وقتي براي بازجويي به دادسرا احضار شده بود، ناگهان از سوي بازپرس پرونده شناسايي شد، چرا كه سال گذشته نيز با همين شگرد از مغازهداران يك مجتمع تجاري در تهران نيز كلاهبرداري كرده بود، اما با جلب رضايت شاكيها از زندان آزاد شده بود.
------------------------------------
سوختن «نيلوفر» در آتش اعتياد پدر
تن نازك نيلوفر سه ساله زير ضربههاي بيرحم پدر خرد ميشد. دخترك صورتش را زير دستان ناتوانش پنهان ميكرد و با التماس به بابا ميگفت: «من مامانم رو ميخوام.» مادرش قهر كرده و رفته بود. با اينكه بشدت كتك ميخورد و تنش ميسوخت باز هم پا بر زمين ميكوبيد و مادرش را صدا ميزد اما جواب نالههايش فقط مشت و لگد بود و بس. پدر آنقدر زد و زد و زد تا نيمي از بدن دخترك را خرد و يك طرف بدنش را فلج كرد. دخترك پژمرده حالا در گوشهاي از اتاق خانه پدربزرگ به آينده تاريك و سياهش ميانديشد.
نيلوفر از سايه خودش كه روي ديوار سرد و تاريك اتاق افتاده بشدت ميترسيد. در حالي كه دلش ميخواست عمر سياه روزگار براي هميشه پايان يابد با چشمان بيرمق به سفره بينانشان خيره شد و آرزو كرد اي كاش مادر برگردد تا كمي آرامش بيابد. او حسابي دلتنگ مادر بود و...زندگيشان هيچ وقت بهار و شادي نداشت. پدر تن به كار نميداد. پس فقر و سختي در خانهشان ريشه دوانده بود. غم نگاه مادر از بخت سياهش حكايت داشت. انگار كه خوشبختي همگي در دود اعتياد پدر گم شده بود و دخترك محكوم به سوختن در خانه سرد پدري.عصر بيست و چهارم خرداد پيكر نيمه جان و بيهوش نيلوفر به بيمارستاني در شهر قم منتقل شد. پزشكان اورژانس در نخستين معاينات با مشاهده آثار سوختگي، زخمهاي عميق و گازگرفتگي روي بدن ظريف و كوچك دخترك تلاش براي نجات جانش را آغاز كردند.
از سوي ديگر با اعلام موضوع به «مصطفي برزگرگنجي» - دادستان عمومي و انقلاب قم – بلافاصله گروهي از مأموران پليس مأموريت يافتند در اين باره تحقيق و عامل يا عاملان كودكآزاري را شناسايي و دستگير كنند.
مأموران در نخستين گام دريافتند مادر كودك به دليل اعتياد و بيكاري شوهرش جدا از او در خانه پدري زندگي ميكند. بنابراين زن 19 ساله به كلانتري 25 احضار و تحت بازجويي قرار گرفت. وي با اطلاع از وضعيت وخيم دخترش با طرح شكايتي گفت: «دو سال قبل به حالت قهر همراه «نيلوفر» به خانه پدرم رفتيم. چرا كه شوهرم كار نميكرد و خرجي هم نميداد. در آن روزها شوهرم «علي» گهگاه براي ديدن نيلوفر به خانه پدرم رفت و آمد داشت تا اينكه 8 ماه قبل با وساطت بزرگان فاميل با هم آشتي كرديم. اما افسوس كه خيلي زود متوجه شدم شوهرم معتاد به كراك شده و به همين خاطر بدرفتاريهايش با من و نيلوفر اوج گرفت. او نه تنها خرجي نميداد، بلكه مرا با سيم، كمربند و لگد مورد ضرب و شتم قرار ميداد تا اينكه فهميدم دوباره باردارم. بنابراين شبانه به خانه پدرم پناه بردم و «نيلوفر» نزد پدرش ماند.
در حالي كه پزشكي قانوني از وجود 29 مورد زخم و جراحت در بدن دخترك خبر داده بود مرد 25 ساله به اتهام كودك آزاري بازداشت شد. وي با اعتراف به شكنجه دختر كوچولويش گفت: «وقتي همسرم خانه را ترك كرد «نيلوفر» دائم بهانه مادرش را ميگرفت، اشكهاي او تمامي نداشت. بنابراين به ناچار راهي خانه پدرزنم شدم. اما آنها مرا از خود راندند. با اين حال دو روز بعد همراه خانوادهام به دنبال همسرم رفتيم. اما آنها باز هم جوابمان را ندادند. آن روز وقتي به خانه برگشتم، عصباني و آشفته بودم. «نيلوفر» هم گريه ميكرد و مادرش را ميخواست. در حالي كه طاقتم تمام شده بود و نميدانستم با اين اوضاع نابسامان مالي، هزينههاي زندگي همسرم و نيلوفر و ساير مشكلات چه كنم ضمن اينكه فرزند ديگري هم در راه داشتيم، مشغول مصرف مواد شدم. «نيلوفر» همچنان گريه و بيتابي ميكرد كه ناگهان در اوج عصبانيت با سيگار پاهايش را سوزاندم و بدنش را گاز گرفتم. بعد هم آنقدر او را كتك زدم كه بيحال گوشهاي افتاد و ديگر مادرش را صدا نزد!»
در حالي كه پزشكي قانوني پس از به هوش آمدن دخترك و در نظريه نهايي اعلام كرده بود نيلوفر بر اثر شكنجههاي شديد دچار فلج نسبي دست و پاي چپ شده بازپرس پرونده براي متهم قرار وثيقه يكصد ميليون توماني صادر كرد. سپس با دستور دادستان، زن جوان براي تأمين هزينههاي درمان و زندگي خود و دخترش به كميته امداد معرفي شد.از سوي ديگر رئيس شعبه 101 دادگاه عمومي بخش فشافويه، پس از رسيدگي به پرونده، مرد كودكآزار را به يك سال زندان و 23 درصد ديه كامل محكوم كرد. با اعتراض مرد زنداني پرونده براي صدور حكم نهايي در اختيار شعبه 22 دادگاه تجديدنظر استان تهران – به رياست قاضي «حسين شهرابي فراهاني» - قرار گرفت.هيأت قضايي پس از رسيدگي نهايي با تأييد حكم دادگاه بدوي آن را قابل اجرا دانستند و به پدر يك سال فرصت دادند تا ديه 11 ميليون توماني دخترش را بپردازد.