ثبت ازدواج مرد 80 ساله ثروتمند و همسر دومش، دو روز قبل از مرگ وي به طرح يك پرونده جنجالي در دادگاه انجاميد.
ثبت ازدواج مرد 80 ساله ثروتمند و همسر دومش، دو روز قبل از مرگ وي به طرح يك پرونده جنجالي در دادگاه انجاميد.
فرزندان پيرمرد مدعي هستند همسر سابق پدرشان فقط به طمع تصاحب ثروت او نقشه ماهرانهاي طراحي كرده است.به گزارش خبرنگار ما، چندي قبل مرد ميانسالي به شعبه 263 دادگاه خانواده تهران رفت و خواستار باطل شدن عقدنامه زني به نام «اكرم» شد. وي به قاضي پرونده گفت: سالها قبل پدرم كه مرد ثروتمندي بود، به طور پنهاني با زن جواني ازدواج كرد كه 20 سال از خودش جوانتر بود. آنها صاحب دو فرزند نيز شدنداما به خاطر سوء رفتارهاي «اكرم» ازدواجشان دوام چنداني نيافت و پدرم مهريه او را تمام و كمال پرداخت و از زن دومش جدا شد. پدر پيرم در سالهاي آخر عمرش مبتلا به سرطان معده بود. به همين خاطر او را در وضعيتي بحراني به يكي از بيمارستانهاي تهران منتقل كرديم كه به خاطر پيشرفت بيمارياش از دنيا رفت. اما پس از مرگ پدر پيرمان با اتفاقات عجيب و غريبي روبهرو شديم.«اكرم» با چاپ آگهي تسليت، خود را همسر پدرم معرفي كرد و با مراجعه به دادگاه نيز درخواست گواهي حصر وراثت داد. با حكم دادگاه حقوقي تهران مادرم، «اكرم» و فرزندانشان جزو ورثه قانوني پدرم شناخته شدند اما هنگام تقسيم ارثيه با مشكل جدي روبه رو شديم. چرا كه همسر سابق پدرمان هيچ سهمي از ارثيه نميبرد و فقط فرزندانش سهم ميبردند اما به دنبال اعتراضها، «اكرم» عقدنامهاي رو كرد كه در آن پدرم 200 سكه طلا و يك ويلاي هزارمتري را مهريه او كرده بود. پس از بررسي عقدنامه پي برديم او با سوء استفاده از شرايط جسمي پدرمان و دور از چشم همه، سردفتر ازدواج را به بالين پدرمان برده و عقد جديدشان را ثبت كرده است. قاضي دادگاه با دريافت اين شكايت دستور احضار «اكرم» و شاهدان خانواده شاكي را صادر كرد. در جلسه رسيدگي در حالي كه شهود به وخامت حال پيرمرد بيمار و بياراده بودن وي گواهي دادند، زن دوم نيز از بيعيب و نقص بودن عقدنامهاش دفاع كرد. وي گفت: در طول زندگيام با آقا «جمال» هيچ اختلاف و ناراحتي نداشتيم مگر مزاحمت همسر اول و فرزندانش. سرانجام 10 سال پيش مرا به رغم ميل باطنياش به صورت صوري طلاق داد تا با ارائه طلاقنامه به خانوادهاش اطمينان دهد كه از هم جدا شدهايم و آنها آرام بگيرند اما هيچ متاركهاي در كار نبود و ما پس از رجوع در كنار هم زندگي بيدغدغهاي داشتيم.از سوي ديگر شوهرم كه نگران آينده من و فرزندانمان بود سند يك واحد آپارتمان 200 متري در محله «الهيه» را به نامم زد و قبل از مرگش نيز ويلاي شمال را به من و فرزندانم بخشيد. او در وصيتنامهاش اسم مرا به عنوان همسر ذكر كرده و ساير وراث را از ارثيه محروم نموده است. چند روز قبل از مرگش هم از من خواست تا عقدمان را ثبت كنيم به همين خاطر هم يك عاقد احضار كرد. با آنكه در تمام اين سالها همسر و پرستارش بودم، اما به دليل اين كه رجوع ما ثبت نشده بود بار ديگر در شناسنامههايمان ازدواجمان به ثبت رسيد و او 200 سكه طلا هم مهريه در نظر گرفت.در پايان بررسيها، قاضي دادگاه حكم به باطل شدن عقدنامه صادر كرد، اما پس از صدور اين حكم با اعتراض شديد «اكرم» پرونده به شعبه 26 دادگاه تجديدنظر استان تهران فرستاده شد.هيأت قضايي دادگاه - «ميرغفاري» و «صلواتي» - در بررسي نهايي دستور احضار عاقد، شاهدان عقد و تحقيقات تخصصی در این باره تا رفع ابهام ها را صادر كردند.
-------------------------------------------
شاگرد بیتجربه خانم مربی رانندگی را کشت
کارآموز هنگام ورود به حیاط به جای ترمز، پایش را روی پدال گاز فشار داد و موجب مرگ خانم مربی خود شد. به گزارش واحد مرکزی خبر، سرهنگ چوبداری یکی از مسؤولان راهنمایی و رانندگی مشهد گفت: این سانحه در خانهای واقع در خیابان صاحبدلان مشهد روی داد.وی افزود: این شاگرد قصد داشت در ادامه آموزشهای رانندگی، نحوه ورود خودرو به حیاط خانه را از مربی خود فرا بگیرد، برای همین، مربی، برای راهنمایی وی، داخل حیاط خانه ایستاد.کارآموز در این حین با ورود به حیاط به جای ترمز، پایش را روی پدال گاز فشار داد و خودرو بشدت به خانم مربی که مقابل خودرو ایستاده بود برخورد کرد و او را به دیوار کوبید و وی را از داخل حیاط به طبقه زیرین ساختمان پرتاب کرد.در این سانحه مربی 42 ساله به علت شدت ضربه به سر و خونریزی مغزی در دم جان باخت.شاگرد وی هم با دیدن این صحنه، دچار شوک و تشنج شد و برای درمان به مرکز درمانی منتقل شد.سرهنگ چوبداری علت اصلی این سانحه را بیتجربگی شاگرد و سهل انگاری مربی در رعایت نکردن نکات ایمنی اعلام کرد
--------------------------------
طلاق به خاطر بی احترامی های شوهر
زني در دادگاه خانواده گفت: شوهرم هنگام عصبانيت هر وسيلهاي كه جلوي دستش باشد ميشكند و من ديگر تحمل اين وضع را ندارم و ميخواهم از او جدا شوم.
زني 27 ساله با مراجعه به دادگاه خانواده شهيد محلاتي تهران در حضور قاضي شعبه 235 اين مجتمع قضايي با بيان اينكه شوهرم بسيار به خانوادهام بياحترامي ميكند و عصبي است، گفت: شوهرم هنگام عصبانيت هر چيزي را كه جلوي چشمانش باشد ميشكند تا عصبانيتش بخوابد؛ شوهرم هر وسيلهاي كه من روي آن حساسيت بيشتري دارم خراب كرده و ميشكند. وي با اشاره به گذشت 4 سال و نيم از زندگي مشتركشان و دارا بودن يك بچه، ادامه داد: ميخواهم از شوهرم جدا شوم چرا كه با اين عصبانيت شوهرم نميتوانم كنار بيايم و ميخواهم فرصتي براي پيدا كردن زندگي بهتر به خود بدهم؛ شوهرم اصلا تمايلي به جدايي ندارد و عصبانيت خود را يك موضوع و كار عادي ميداند و به اين امر عادت كرده است ولي من از او درخواست جدايي دارم و اگر تصور ميكند كه من برايش مهم هستم ميخواهم كه مرا رها كرده و بگذارد زندگي جديدي بسازم. مرد در دادگاه خانواده شهيد محلاتي حاضر شد و با بيان اينكه ميخواهم در كنار همسرم به زندگي ادامه دهم و همسرم بايد درخواستش را پس بگيرد، گفت: همسرم ميداند كه براي من مهم و با ارزش است ولي من حاضر نيستم به دليل عصبانيتی كه گاها روی میدهد ، زندگي 4 سال و نيمهام را خراب کرده و از بين ببرم.
زن بار ديگر در مقابل قاضي اين پرونده با اشاره به اينكه اگر من براي همسرم اهميت داشتم او به اين امر راضي ميشد، افزود: شوهرم بايد مرا طلاق دهد چرا كه نميخواهم در كنار او زندگي كنم و اگر هم زندگي كنم از روي اجبار است و تمايلي به زندگي با او ندارم.
قاضي اين شعبه بعد از شنيدن اظهارات طرفين، حكمي صادر نكرده و زن و مرد را به مصالحه دعوت كرد.
-----------------------------------
آتشسوزي لانه كبوتر از جنایت خبر ميداد
آتشسوزي لانه كبوترها در پشتبام ساختمان سه طبقه راز قتل زن جوان را فاش كرد.
به گزارش خبرنگار جنايي ما، حدود ساعت 12 ظهر دوشنبه – 6 دي – ساكنان يكي از محلههاي جنوب تهران با مشاهده شعلههاي آتشي كه از پشتبام خانه سه طبقهاي زبانه ميكشيد آتشنشاني را خبر كردند. دقايقي پس از حضور امدادگران حريق خاموش شد. اما آنها هنگام بررسي داخل لانه كبوترها ناگهان با جسد سوختهاي روبهرو شدند. بلافاصله با اعلام موضوع به پليس، مأموران همراه قاضي عموزاد – بازپرس كشيك ويژه قتل – خود را به محل كشف جسد رساندند. در نخستين بررسيها مشخص شد جسد متعلق به زن جواني است كه به احتمال زياد خفه شده است.زن و مرد صاحبخانه كه با اطلاع از موضوع بشدت شوكه بودند ضمن اظهار بياطلاعي از ماجرا گفتند: يك طبقه از ساختمان در اختيار دو پسر جوانشان قرار دارد و دو طبقه ديگر نيز تحت اختيار خودمان است. بنابراين پسران صاحبخانه بازجويي شدند اما آنها كه بشدت ترسيده بودند ابتدا منكر هر گونه دخالتي در قتل شدند. اما بازپرس جنايي با مشاهده آثار سوختگي و زخم روی بدن دو برادر دستور بازداشت آنها را صادر كرد. حميد - 25 ساله – يكي از متهمان گفت: مدتي قبل با بهاره – 25 ساله – آشنا شدم. او از شوهرش طلاق گرفته و معتاد بود به همين خاطر گاهي اوقات به خانه ما ميآمد امروز صبح هم دور از چشم پدر و مادرم او به خانه آمد. برادرم نيز در خانه بود. اما پس از مصرف مواد ناگهان جروبحثمان شد و او به حالت قهر خانه را ترك كرد. تا اينكه ساعتي بعد متوجه آتشسوزي شديم. اما من و برادرم دخالتي در مرگ او نداشتيم!بازپرس جنايي پس از شنيدن اظهارات ضد و نقيض پسران جوان هر دو را پس از بازداشت در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار داد.
-------------------------------------
کوری چشم حکم همکلاسی اسید پاش
پسر جوان که از همکلاسیهای قدیمیاش تنفر داشت اشتباهی به اسیدپاشی هولناکی دست زد.
این مرد اسیدپاش در حالی که میگوید حاضر است 200 میلیون تومان به قربانیاش بدهد، در برابر حکم سنگین کوری چشم قرار گرفت.
بعدازظهر 2 تیر سال 84 ماموران کلانتری 190 مجیدیه در جریان اسیدپاشی هولناکی قرار گرفتند.
اهالي خيابان گلستان به مأموران پليس گفتند با شنيدن فريادهاي دلخراش پسر 22 سالهاي به نام «داوود» در جريان اسيدپاشي به صورت وي از سوي يك مهاجم ناشناس قرار گرفتهاند كه بلافاصله پسر اسيدپاش را به دام انداخته و داوود را به بيمارستان رساندهاند. با وجود تلاشهاي پزشكان، اسيد، بينايي چشمهاي پسر جوان را براي هميشه از بین برد.
«حميد» ابتدا در بازجوييها انگيزه خود را انتقامجويي به خاطر تحقير و توهين اعلام كرد و گفت: در دوران دبيرستان از سوي چند تن از همكلاسيهايم مورد آزار و اذيت قرار گرفتم و بعد از آن هم به شهر ديگري رفتم اما اين موضوع هيچوقت از ذهنم بيرون نميرفت و دائم آزارم ميداد.
وي ادامه داد: بنابراين با هدف انتقام، مقداري اسيد تهيه كرده و به محل زندگي قبلیمان برگشتم؛ 2 شبانهروز در پارك نزديك مدرسه كمين كردم و منتظر نشستم تا اينكه با ديدن يكي از همكلاسيهايم به تعقيبش پرداخته، اسيد را به صورتش پاشيدم. البته مقداري از اسيد هم روي پاهاي خودم ريخت.
اين در حالي بود كه 2 ماه بعد از اين حادثه، داوود كه قادر به حرف زدن نبود، در شكايتي کتبی نوشت: من هيچ شناختي از حميد ندارم و نميدانم چرا اينچنين در آتش خشم و نفرتش سوختم و زندگيام تباه شد. حال آنكه مطمئنم او مرا اشتباه گرفته است. بنابراين تقاضاي اشد مجازات و قصاصش را دارم.
بدينترتيب متهم وقتي بار ديگر تحت بازجويي قرار گرفت، نزد بازپرس ادعا كرد به خاطر اختلاف حساب قديمي، اسيدپاشي كرده است اما تحقيقات جنايي حاكي از آن بود كه اسیدپاش و داوود در گذشته هيچ رابطهاي با هم نداشته و شناختي از يكديگر نداشتهاند.
بنابراين پس از اعلام نظريه كميسيون پزشكي قانوني درباره ميزان صدمات داوود، بازپرس پرونده براي آزادي متهم قرار وثيقه 5 ميليارد ريالي صادر كرد و پرونده را با صدور قرار مجرميت به دادگاه كيفري استان تهران فرستاد.
در دادگاه
در جلسه رسيدگي در شعبه 71 داوود خواستار قصاص عضو متهم شد و گفت: من نميدانم به چه گناهي قرباني اين ماجرا شدهام اما در صورتي كه متهم با صداقت انگيزهاش را بيان كند، شرايط تغيير خواهد كرد، با اينكه شرط رضايتم بيان حقيقت است و بس!
در ادامه دادگاه، حمید گفت: داوود يك بار در كلاس مرا حلقآويز كرد و قصد جانم را داشت. او دائم مسخرهام ميكرد و چند بار هم به من سوزن زده بود. اما زماني كه متهم با مدارك مستدل مبني بر اينكه هيچگاه با داوود همكلاس نبوده و آنها با هم 2 سال اختلاف سني دارند روبهرو شد، لب به اعتراف باز کرد و گفت: من از فاصله دور وي را ديدم و قبول دارم كه او را اشتباه گرفتم!
با دريافت آخرين دفاعيات متهم، در حالي كه تلاش هيات قضايي دادگاه براي صلح و سازش بين آن دو به نتيجه نرسيد، «عزيزمحمدي» با 4 قاضی مستشار وارد شور شده و حميد را به قصاص چشم چپ، لاله گوش راست و پرداخت ديه محكوم كردند.
------------------------------------
زندانی شدن راننده داخل خودرو
یک خودروی سواری در خیابان مفتح از مسیر اصلی منحرف و پس از برخورد با پایه پرچم در حاشیه خیابان، در جوی آب سقوط کرد. در این حادثه راننده جوان خودرو مجروح شد و در داخل خودرو محبوس ماند. این حادثه در ساعت 23:25 دقیقه شب دوشنبه از طریق ستاد فرماندهی به ایستگاه 18 اعلام شد و آتشنشانان و نجاتگران به آدرس خیابان مفتح، پایینتر از میدان هفتتیر اعزام شدند.
اکبر اکبری که فرماندهی عملیات آتشنشانان را برعهده داشت، گفت: آتشنشانان با استفاده از جکهای بادی خودرو را فیکس کردند و توسط تجهیزات مخصوص نجات در جلوی سمت راننده را جدا کرده ومصدوم را به عوامل اورژانس تحویل دادند.
آنان سپس با بریدن پایه فلزی پرچم توسط دستگاه فرز موتوری و انتقال آن به کنار پیادهرو، محل را ایمنسازی کردند و خودرو را تحویل عوامل انتظامی و راهنمایی و رانندگی حاضر در محل دادند. علت این حادثه توسط کارشناسان راهنمایی و رانندگی در دست بررسی است.
--------------------------------------
توطئه پیامکی برای مادر و دختر
طراح توطئه سیاه برای اخاذی از خانم مهندس و دخترش کسی جز پسر شرور نبود.
این پسر باجگیر با ارسال SMSهای تهدیدآمیز میخواست خانم مهندس و دخترش را تحت سلطه خود قرار دهد.
15 آبانماه سال جاری رهگذران در خیابان مرزداران شاهد درگیری 2 مرد بودند که یکی از آنها با ضربات چاقو مجروح شد. رهگذران با دیدن این صحنه با پلیس تماس گرفتند و ماموران وارد عمل شدند. جوان شرور که چاقویی در دستش بود در خیابان عربده میکشید و با چاقو قدرتنمایی میکرد. فریادهای این جوان شرور زمانی خاموش شد که پلیس دستبند اتهام را بر دستانش زد. شرور 32 ساله به نام «رضا» که اعتیاد شدیدی به شیشه دارد، تحت بازجویی قرار گرفت و مرد مجروح به بیمارستان انتقال یافت.
همسر این مرد وقتی پیشروی بازپرس شعبه نهم دادسرای شهید هاشمی قرار گرفت به بازپرس بهرامی گفت: چند وقت پیش SMS عجیبی از یک ناشناس به دستم رسید که از یک تلفن همراه اعتباری بود. میگفت باید تن به خواستههای او بدهم در غیر این صورت عکسهایی که از من و دخترم در اختیار دارد را پخش میکند. از روی کنجکاوی با آن شماره تلفن همراه تماس گرفتم اما هیچکس پاسخ نداد. ابتدا تصور میکردم آشنایی قصد اذیت کردن مرا دارد اما وقتی دخترم مرا در جریان پیامهای عجیبی قرار دارد که از سوی ناشناسی دریافت میکرد، بهم ریختم. تهدید و مزاحمتهای این ناشناس به جایی رسیده بود که دیگر از دست او آرامش نداشتم. وی ما را تهدید میکرد که اگر پولهای میلیونی در اختیارش قرار ندهیم، عکسها و فیلمهای میهمانیهای ما را در سایتهای اینترنتی منتشر میکند. میترسیدم همسرم در جریان این SMSهای تهدیدآمیز قرار گیرد و برایم دردسرساز شود.
این زن که یک مهندس است، ادامه داد: برای اینکه آبروریزی نشود به حساب این مرد ناشناس پولهای میلیونی واریز کردم اما او دستبردار نبود. باز هم تماس میگرفت و SMSهای تهدیدآمیز میفرستاد. دیگر مطمئن بودم این کار یک آشنا نیست. به همین خاطر موضوع را با شوهرم در میان گذاشتم. روز حادثه با شماره تلفنش تماس گرفتم. وی به صورت ناگهانی گوشی را برداشت. با نقشه قبلی او را به نزديکی خانهمان کشاندیم و این درگیری رخ داد. پس از اظهارات این خانم مهندس، جوان مهاجم تحت بازجویی قرار گرفت تا راز این پرونده افشا شود. رضا 32 ساله فرستنده پیامکهای تهدیدآمیز به خانم مهندس و دخترش در بازجوییها خود را بیگناه دانست و منکر هرگونه تهدید و اخاذی شد.
جوان شرور وقتی در شعبه نهم دادسرای شهید هاشمی با مادر و دختر جوان مواجه شد و ادعاهای آنان را شنید، چارهای جز اقرار ندید و گفت: همیشه در خیابانها پرسه میزدم و در جستوجوی شناسایی یک سوژه مناسب بودم. نقشه اخاذیهای میلیونی کشیده بودم و میخواستم پولی به جیب بزنم. بارها در کوچه این محل زندگی مادر و دختر جوان قدم زدم تا بتوانم راهی برای اجرای این نقشه پیدا کنم تا اینکه یک روز مامور تلفن در حالی که قصد داشت قبض موبایل آنان را داخل خانهشان بیندازد سد راهش شدم و به صورت ماهرانهای توانستم شماره تلفن این زن و دخترش را یادداشت کنم.
قدم نخست را انجام دادم. بعد یک شماره تلفن اعتباری خریدم و پیامکهای تهدیدآمیز به خانم مهندس و دخترش فرستادم.
به دروغ به این مادر و دختر میگفتم که عکسها و فیلمهایی از میهمانیهای شبانهشان در اختیار دارم. تهدیدشان میکردم اگر پولهای میلیونی در حسابم واریز نکنند این فیلمها را منتشر خواهم کرد. با این نقشه توانستم 3 بار از آنها اخاذی کنم. هرگز تصور نمیکردم این زن ماجرای این باجگیری را به شوهرش بگوید.
وی افزود: روز حادثه زن جوان با من تماس گرفت و گفت میخواهد در ازای پول زیادی عکسها و فیلمهای شخصیاش را بگیرد. من هم با این زن قرار گذاشتم اما وقتی در محل حاضر شدم و به سمت خانم مهندس که سوار بر خوردویش بود رفتم ناگهان شوهرش به سمت من حمله کرد و با هم درگیر شدیم، من هم از ترس با چاقو به وی ضربهای زدم و... .
پس از اعترافات این باجگیر شیشهای، وی با صدور قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات در این پرونده همچنان ادامه دارد.
------------------------------------
جیببری عجیب مجرم از مأموران پلیس
دزد جسور وقتی دستگیر شد به ماموران پلیس نیز رحم نکرد و جیب آنان را زد.
10 آبانماه سال جاری مردی به پلیس مراجعه کرد و پرده از جیببریهای یک دزد برداشت. این مرد در تحقیقات گفت: وقتی از اتوبوس BRT در خیابان آزادی پیاده شدم، دیدم پولها و مدارک شناساییام به سرقت رفتهاند. اتوبوس خیلی شلوغ بود به همین خاطر من اصلا متوجه این جیببری نشدم.
ادعاهای مالباخته این فرضیه را پیش روی کارآگاهان قرار میداد که جیببر از مجرمان حرفهای است که طعمه خود را از میان مسافران، شکار و با تعقیب آنان در شلوغی اتوبوس اقدام به سرقت از آنان میکرده است.
با این فرضیه آلبوم مجرمان در اختیار مسافر بدشانس قرار گرفت و وی توانست جیببر حرفهای را از میان دزدان دیگر شناسایی کند. متهم که در زمان حرکت اتوبوس در کنار طعمه خود ایستاده بود، چهرهای ساده داشت و این تصور را بین مسافران ایجاد نمیکرد که وی یک دزد حرفهای باشد.
در حالی که تحقیقات برای دستگیری تبهکار سابقهدار ادامه داشت شکایات مشابهی پیشروی بازپرس بهرامی از شعبه 9 دادسرای شهید هاشمی قرار گرفت که نشان میداد مرد جیببر با شکار طعمههای خود در خیابانهای شلوغ و وسایل نقلیه عمومی سناریوی دزدیهای خود را به مرحله اجرا گذاشته است. در بررسیهای میدانی مشخص شد حمید 35 ساله بارها پشت میلههای زندان را تجربه کرده است. ماموران با این سرنخ و انجام اقدامات علمی پلیسی، خود را به یک قدمی مخفیگاه متهم رساندند و وی را در 15 آذرماه سال جاری دستگیر کردند. ماموران در بازرسی از جیببر حرفهای به یک شوکر، 30 تلفن همراه، صدها کارت تلفن و کارت سوخت، کارت شناسایی ملی و بیمهنامه برخوردند.
در حالی که تحقیقات برای جرائم احتمالی دیگر این متهم در کلانتری ادامه داشت، ماموران متوجه شدند کیف پول و مدارک شناساییشان به سرقت رفته است.
هیچ سرنخی در دست نبود تا اینکه انگشت اتهام به سمت حمید، جیببر حرفهای رفت. ماموران در بازرسی بدنی ناباورانه دیدند که وی پول و مدارکشان را به سرقت برده است.
------------------------------------
كارگر رستوران ، گاوصندوق را هم دزديد
كارگر جوان كه گاوصندوق رستوران كارفرمايش را با همكاري 3 نفر از دوستانش سرقت كرده بود ، دستگير شد و همدستانش تحت تعقيب قرار گرفتند.
به گزارش «جامجم» ، اوايل آذر امسال صاحب يك رستوران در شمال غرب تهران پس از حضور در محل كارش، متوجه شد از كارگر جوانش و گاوصندوق 300 كيلويي رستوران خبري نيست. بنابراين، با مركز فوريتهاي پليسي 110 تهران تماس گرفت و ماجراي سرقت را خبر داد.
در پي اين تماس، ماموران انتظامي در محل حادثه حاضر و متوجه شدند سارقان از محل سرقت شناخت كافي داشتهاند و بدون تخريب قفل در مغازه وارد محل شدهاند.
در پي اين حادثه، ماموران به تحقيق از شاكي پرداختند كه وي در اظهاراتش گفت: وقتي وارد رستوران شدم، از گـاوصندوق 300 كيلويي حــاوي طلا و پول بــه ارزش 15 ميليون تومان، اسناد و مدارك هويتي و مالكيت رستوران خبري نبود، بنابر اين كارگر شهرستانيام را كه شبها در رستوران ميماند، صدا زدم ولي پاسخي نداد.
ردپاي كارگر فراري در سرقت
شاكي يادآور شد: به كارگرم مشكوك شده و با تلفن همراهش تماس گرفتم ولي خاموش بود. جستجوهايم براي يافتن وي نيز بينتيجه ماند. گمان ميبرم كارگر فراريام در سرقت رستوران نقش داشته است. در پي اين شكايت، با تشكيل پروندهاي در اين زمينه در شعبه 14 بازپرسي دادسراي ناحيه 2 تهران، ماموران به جستجوي تنها مظنون پرونده و همدستان احتمالياش پرداختند، تا اينكه روز گذشته كارگر فراري رستوران را در يكي از بوستانهاي تهران شناسايي و دستگير كردند. متهم با انتقال به مركز پليس تهران در بازجويي به سرقت گاوصندوق رستوران با همدستي 3 نفر از دوستانش اعتراف كرد.
اعتراف كارگر سارق
متهم به سرقت در اظهاراتش به پليس گفت: 3 ماه پيش در رستوران شاكي شروع به كار كردم و با رضايت وي شبها نيز در رستوران ميماندم.
متهم يادآور شد: چند هفته پيش وسوسه شدم تا محتويات گاوصندوق را كه پول، طلا، سكه و اسناد و مدارك رستوران بود، سرقت كنم. بنابر اين ماجرا را با 3 نفر از دوستانم در ميان گذاشتم كه آنها نيز پذيرفتند تا در سرقت گاوصندوق با من همكاري كنند، به اين ترتيب شب حادثه گاوصندوق را سرقت و پولها را ميان يكديگر تقسيم كرديم. اسناد و مدارك را نيز نزد يكي از همدستانم امانت گذاشتم. بنابراين گزارش، متهم با قرارقانوني از سوي جعفرينسب بازپرس شعبه 14 دادسراي ناحيه 2 تهران روانه زندان شد. جستجو براي دستگيري 3 همدست فراري متهم ادامه دارد.
-------------------------------------
صورت زيبا
تک پسر خانواده هستم و پدر ومادرم آرزوهاي زيادي برايم داشتند اما من کاخ روياهاي آن ها را با اشتباهاتي که مرتکب شدم ويران کردم و به اين همه بدبختي و شرمندگي افتادم. داماد جوان در مرکز مشاوره پليس شهرستان طرقبه و شانديز افزود: يک سال قبل به طور اتفاقي با نغمه آشنا شدم. من گول زيبايي ظاهري اش را خوردم و غافل از آن بودم که سيرت زيبا بهتر از صورت زيبا است. اولين باري که اين دختر جوان را ديدم در يک روز سرد زمستاني، زير باران خيس آب شده بود. با حس دلسوزي در کنارش ترمز زدم و او را سوار خودرو شخصي ام کردم. لحظه اي که به صورت نغمه نگاه کردم دلم لرزيد و يک دل نه صد دل شيفته اش شدم. من پس از طي مسافت کوتاهي سر صحبت را باز کردم و او گفت: پدرم بيماري غير قابل درماني دارد و من مجبور هستم براي تأمين هزينه هاي زندگي سر کار بروم و کمک خرج مادرم باشم. با شنيدن اين حرف جوگير شدم و از نغمه خواستم اگر با مشکلي روبه رو شد رودربايستي نکند و حتما مرا در جريان بگذارد.
سيروس آهي کشيد و افزود: من شماره تلفنم را به دختر جوان دادم و از فرداي آن روز ارتباط تلفني ما شروع شد. او با چرب زباني هايش مرا هر لحظه دلباخته تر مي کرد و پس از گذشت ۴ ماه از خانواده ام خواستم به خواستگاري اش بروند. پدر و مادرم پس از برگزاري مراسم خواستگاري، مخالفت خود را با اين ازدواج اعلام کردند و سعي داشتند به طور منطقي مرا هم قانع کنند که چشم هايم را باز کنم و انتخاب درستي داشته باشم. اما من در برابر آن ها ايستادم و بدون اجازه والدينم، دوباره به خواستگاري نغمه رفتم و او را به عقد خودم درآوردم. بيچاره پدر و مادرم از ترس آبروي شان با اين ازدواج عجولانه کنار آمدند و با اين شرط که حق ندارم همسرم را به خانه آنها ببرم از من پشتيباني مالي کردند. ولي افسوس و صد افسوس که خيلي زود فهميدم چه اشتباه بزرگي کرده ام چون همسرم هيچ تعهدي به روابط زناشويي مان ندارد و شرم دارم بگويم که او چه کارهاي ناشايستي مي کند و ... .
سيروس ادامه داد: امروز همسرم را از مشهد تا طرقبه تعقيب کردم و با همکاري پليس او را به همراه چند پسر و دختر جوان دستگير کرديم. من در پايان از تمام پسران جوان خواهش مي کنم در هر کاري با بزرگترهاي خود مشورت کنند و بي تحقيق کاري نکنند که گرفتار سيلاب غفلت خواهند شد.
-------------------------------------
شکایت عجیب از عروس نقاش
یک زن نقاش به اتهام سرقت فیلم و عکسهای عروسیش به دادسرا احضار شد.
شوهر این زن نیز چنین شکایت عجیبی را مطرح کرد تا همسرش از طلاق منصرف شود.
سناریوی این پرونده عجیب زمانی کلید خورد که مرد 33 سالهای به نام منوچهر به شعبه اول بازپرسی دادسرای بعثت مراجعه کرد و به طرح شکایت از همسرش پرداخت.
وی به بازپرس کیانی گفت: 6 سال پیش زهرا به عنوان مسافر سوار خودروام شد و من از او خوشم آمد.
وقتی به او شماره تماسم را دادم، پذیرفت که با هم بیشتر آشنا شویم و فردای آن روز با من تماس گرفت. همان روز با هم قرار گذاشتیم و درباره ازدواج صحبت کردیم. من بتازگی از خدمت سربازی بازگشته بودم و با خودروی پیکان مسافرکشی میکردم تا خرج زندگیم را تامین کنم.
وی ادامه داد: مدتی بعد همراه خانوادهام به خواستگاری زهرا رفتم و قرار عقد و عروسی را گذاشتیم و وارد زندگی مشترک شدیم، روزهای خوبی داشتیم. صبحها در شرکت کار میکردم و عصرها به مسافرکشی میپرداختم. هرچه میخواست برایش فراهم میکردم و اجازه نمیدادم در زندگی حسرت چیزی به دلش بماند.
زهرا که علاقه زیادی به نقاشی داشت و وقتی مجرد بود تابلوهای قشنگی کشیده بود، پس از ازدواج نیز به کلاسهای نقاشی رفت و من در این زمینه خرج زیادی برای او انجام دادم اما زهرا جواب محبتهای مرا با بدی و بیوفایی داد.
این مرد ادامه داد: 3 سال از زندگی ما گذشت و همسرم باردار شد. شوق پدر شدن داشتم و دخترم پس از 9 ماه به دنیا آمد اما از وقتی که این بچه به دنیا آمد اخلاق و رفتار زهرا تغییر کرد. دیگر به زندگی اهمیت نمیداد، مرتب بهانه میگرفت و وقتی قهر میکردیم وسایلش را جمع میکرد و به خانه پدرش میرفت.
این بار وقتی با هم درگیر شدیم سرویس طلا و عکسها و فیلمهای عروسیمان را به سرقت برد و همراه دخترمان از خانه بیرون رفت!
من هم تصمیم گرفتم به اتهام سرقت این فیلم و عکسها که خیلی برایم ارزش دارند از وی شکایت کنم تا این زن به خانه بازگردد و از جدایی منصرف شود.
پس از شکایت این مرد، همسر وی در روز سهشنبه 23 آذرماه سالجاری به دادسرا احضار شد. این زن نقاش که مرتب گریه میکرد اتهام سرقت را نپذیرفت و گفت: وقتی دخترم به دنیا آمد پیبردم که شوهرم معتاد به شیشه است. شبها دیر وقت به خانه میآمد و در بزم دوستانش شیشه مصرف میکرد. دچار توهمات عجیبی شده بود. گاهی وقتی صحبت میکرد، میگفت باید دخترمان را قربانی کنیم!
این زن ادامه داد: از سرکارش اخراج شد و من حتی برای خرید پوشاک بچه نیز از پدرم پول میگیرم. ناچار شدم او را به کمپ اعتیاد ببرم. خودم هزینهاش را دادم اما توبه گرگ مرگ است و منوچهر نتوانست شیشه را ترک کند. وی افزود: هر وقت دوستان و فامیلهایم به خانهام میآیند آبروریزی راه میاندازد؛ حرفهای عجیب و غریب میزند. دیگر از دستش خسته شده ام. میترسیدم در کنارش زندگی کنم. بهخاطر همین وسایلم را جمع کردم و به خانه پدرم رفتم. میخواستم وکیل بگیرم و درخواست طلاق بدهم.
وی درباره سرقت فیلمها و عکسهای عروسیش گفت: این مرد خانه را پاتوق دوستان شیشهایش کرده است. وقتی وسایلم را جمع کردم که به خانه پدرم بروم، از ترس فیلم و عکسهای عروسیم را نیز برداشتم و با خود به خانه پدرم بردم، چون این مرد دچار توهم است و دوستان معتادی دارد. از ترس اینکه فیلمهای خصوصی را بردارد و پخش کند، آنها را برداشتم. چون همه عکسهای شخصیام را نیز جمع کردم و با خود بردم. افرادی که در خانه من رفت و آمد دارند قابل اعتماد نیستند و همه آنها دچار یک نوع توهم عجیب هستند.
پس از اظهارات این زن نقاش، بازپرس کیانی قرار منع تعقیب برای این زن صادر کرد و پرونده را بست. زن جوان نیز به دادگاه خانواده رفت تا درخواست طلاق از شوهر شیشهای اش را بدهد
--------------------------------------
پس از 5 سال صورت گرفت
رازگشايي از قتل دختر جوان
مرد افغان كه 5 سال پيش دختري 20 ساله را كشته و جسدش را در بيابانهاي شهريار دفن كرده بود، با حضور در دادسراي رباط كريم راز اين جنايت را برملا كرد.
متهم به قتل در بازجوييهاي قضايي مدعي شد مقتول را نميشناخته و از سوي پدر او اجير شده و اين جنايت را رقم زده است.
به گزارش «جامجم»، هفته گذشته مردي افغان با حضور در دادسراي عمومي و انقلاب شهرستان رباطكريم از مسوولان قضايي درخواست كرد تا وي را كه مرتكب قتل شده است، بازداشت كنند. مرد افغان در بازجوييهاي قضايي به بازپرس پرونده گفت: دچار عذاب وجدان شدهام و ميخواهم راز مرگ دختري جوان را بعد از 5 سال فاش كنم.
من گناهكارم وبايد مجازات شوم. وي ادامه داد: سال 84 در يكي از محلههاي شهرستان شهريار به عنوان كارگر ساختماني كار ميكردم.يك روز مردي ميانسال از من خواست در قبال مبلغي كلان دختر 20سالهاش را به قتل برسانم.
اجير شدن براي جنايت
متهم به قتل اضافه كرد: با شنيدن اين خواسته خيلي ترسيدم و حاضر به همكاري نشدم. چند روز بعد او دوباره به سراغم آمد و تهديدم كــرد اگر با او همكــاري نكنم، مــرا به خاطر اقامت غيرمجاز به پليس معرفي ميكند. من هم بناچار پذيرفتم تا در قبال دريافت مبلغي پول، دخترش را بكشم.
پدر، دختر را به قتلگاه برد
متهم به قتل افزود: او قبل از هر اقدامي مبلغي پول به من پرداخت كرد و متعهد شد مبلغي نيز بعد از به قتل رسيدن دخترش بپردازد.
طبق توافق قرار شد در بيابانهاي شهرستان شهريار منتظر آنها بمانم. متهم به قتل اذعان كرد: مدتي پس از حضور در محل جنايت، مرد ميانسال ودخترش از خودرويي پياده و با هم درگير شدند.
در همين موقع مرد ميانسال مرا صدا زد.
التماسهاي دختر جوان خاموش شد
متهم به قتل افزود: با چاقو ضربههايي به دختر جوان وارد كردم كه او بر اثر شدت خونــريزي جان خود را از دست داد. به التماسهاي دختر جوان توجه نميكردم و فقط به پولي كه قرار بود از پدرش تحويل بگيرم، فكر ميكردم. وي ادامه داد: دقايقي بعد از مرگ دختر جوان، پدرش گفت: دخترم، من و اعضاي خانواده را اذيت ميكرد و اكنون با مرگش همگي راحت شديم.
متهم اضافه كرد: جسد دختر جوان را در همان بيابان دفن كردم و طبق توافق، پدرش بقيه پول را نيز پرداخت كرد.
عذاب وجدان قاتل
عامل جنايت افزود: پس از حادثه، به زندگي پنهانيام ادامه دادم. اما چهره دختر جوان و التماسهايش مدام آزارم ميداد و مانند يك كابوس به جانم افتاده بود. چند ماه بعد از حادثه به زندگي پنهانيام در شهرستان رباطكريم ادامه دادم.
عذاب وجدان لحظهاي رهايم نميكرد تا اين كه تصميم گرفتم اين راز را بعد از 5 سال فاش كنم تا از عذاب وجدان رهايي يابم.
با ثبت اظهارات متهم، وي با قرار قانوني روانه زندان شد. پرونده او نيز با عدم صلاحيت رسيدگي در اختيار شعبه 102دادگاه حوزه قضايي ملارد قرار گرفت.
در پي اعترافات اين متهم، با دستور قاضي روشنرود در شعبه 102 حوزه قضايي ملارد، متهم از زندان تحويل كارآگاهان جنايي آگاهي شهرستان شهريار شد تا در ادامه تحقيقات از وي، محل دفن دختر جوان شناسايي و جسد وي به پزشكي قانوني منتقل شود. جستجو براي شناسايي مخفيگاه پدر مقتول ادامه دارد.
----------------------------------------
انگشتان قطع شده روستاييان گاودانه به طور رايگان جراحي مي شود
آسيب ديدگان روستاي گاودانه در استان کهگيلويه و بويراحمد که به دليل عبور از رودخانه مارون و استفاده از تله کابين دستي( گرگر) دچار نقص عضو از ناحيه انگشتان دست شده بودند توسط متخصصان بيمارستان 15 خرداد تحت عمل جراحي رايگان قرار مي گيرند. به گزارش مهر، عبدالجميل کلانتر، رئيس مرکز فوق تخصصي جراحي پلاستيک دانشکده علوم پزشکي دانشگاه شهيد بهشتي گفت: روستاييان گاودانه که انگشتان دست آن ها دچار بي حسي و يا قطع شده مي توانند با دريافت نامه از مسئولان استاني مبني بر اين که ساکن روستاي گاودانه هستند به بيمارستان 15 خرداد مراجعه کرده و بدون پرداخت هزينه بيمارستان تحت عمل جراحي از جمله طويل کردن انگشت، تقويت حس لامسه و غيره قرار بگيرند.استاد گروه جراحي پلاستيک دانشگاه شهيد بهشتي تصريح کرد: روستاييان مي توانند آمار دقيقي از تعداد آسيب ديدگان همراه با مشخصات فردي آن ها تهيه کرده و براي رياست بيمارستان ارسال کنند تا تيمي از پزشکان اين بيمارستان را در فصل بهار براي ويزيت به روستاي گاودانه بفرستيم.کلانتر با بيان اين که معلولان روستاي گاودانه مي توانند تا قبل از بهار و رفتن تيم پزشکي به روستا تحت عمل جراحي قرار بگيرند گفت: اين بيمارستان سالي 2بار تيم هاي پزشکي خود را به مناطق محرومي که داراي تعداد زيادي از بيماران خاص هستند و مشکلاتي از جمله تامين هزينه هاي درماني و يا انتقال به مراکز تخصصي دارند مي فرستد تا براي درمان آن ها اقدام شود.وي دراين باره مثالي زد و گفت: مناطق محروم بايد ظرف 6 ماه تا يک سال قبل، تيم پزشکي بيمارستان 15 خرداد را از وجود بيماران خاص در اين مناطق مطلع کنند تا تيم پزشکي اعزام شده و بيماران را به صورت رايگان تحت معالجه قرار دهند. به عنوان مثال 2سفر به مناطق محروم استان هاي خوزستان و مازندران از جمله برنامه هاي اخير اين بيمارستان بوده است.روستانشينان محروم "گاودانه" در استان کهگيلويه و بويراحمد براي خروج از روستا مجبور بودند از رودخانه اي که بين جاده و محل زندگي شان واقع شده با وسيله اي به نام "گرگر يا جره" عبور کنند. "گرگر" تا به حال انگشت دست اعضاي چندين خانواده روستايي را قطع کرده است.