خواستگار انتقامجو عکسهای دخترخالهاش را در سایت فیسبوک گذاشت. روز یکم شهریورماه سال جاری دختر جوانی به نام «پروین» با مراجعه به کلانتری 123 نیاروان مأموران پلیس
خواستگار انتقامجو عکسهای دخترخالهاش را در سایت فیسبوک گذاشت.
روز یکم شهریورماه سال جاری دختر جوانی به نام «پروین» با مراجعه به کلانتری 123 نیاروان مأموران پلیس را در جریان سرقت کیفش از سوی یک موتورسوار قرار داد.
وی در اینباره به ماموران پلیس گفت: در حوالی میدان نیاوران داخل خودرو نشسته بودم که ناگهان یک جوان که چهرهاش مشخص نبود با باز کردن درب جلوی خودرو از روی صندلی کنار من اقدام به سرقت کیف دستیام کرده و فرار کرد. بعد از اعلام شکایت پرونده جهت رسیدگی به پایگاه یکم پلیس آگاهی ارجاع شد. در حالی که تحقیقات روی پرونده در مراحل مقدماتی قرار داشت دختر جوان به پایگاه پلیس آگاهی تهران بزرگ مراجعه کرد و با اعلام پیدا شدن کیف دستیاش موضوع را به کارآگاهان اطلاع داد اما این پایان ماجرا نبود زیرا این دختر جوان چند روز بعد، بار دیگر به پایگاه یکم پلیس آگاهی مراجعه و به کارآگاهان گفت: از طریق دوستانم متوجه شدم در سایت فیسبوک صفحهای به نامم ایجاد شده و تمام عکسهای خصوصیام به همراه مشخصات، آدرس، تلفن و غیره در آن درج شده است و در آن صفحه نسبتهای خلاف اخلاقی دروغ به من داده شده است.
کارآگاهان پایگاه یکم با شنیدن اظهارات این دختر جوان، تحقیقات روی این پرونده را از سر گرفتند. دختر جوان در تحقیقات تکمیلی به کارآگاهان گفت: همه عکسهایی که از من در سایت فیسبوک قرار داده شده است، از عکسهایی است که در حافظه گوشی تلفن همراهم بوده و این کار قطعا از سوی همان کیف قاپی صورت گرفته است که چندی پیش اقدام به سرقت کیف دستیام کرده بود زیرا گوشی تلفن همراهم نیز در داخل کیف قرار داشت و بعد از پیدا شدن کیف، این گوشی در داخل آن بود.
با اعلام این شکایت کارآگاهان پایگاه یکم با جدیت بیشتر تحقیقات و بررسیهای خود را ادامه دادند. از سوی دیگر دختر جوان به کارآگاهان گفت: «چندی پیش پسرخالهام از من خواستگاری کرد ولی با توجه به شناختی که از او داشتم، به او پاسخ منفی دادم و فکر میکنم که او از من کینه به دل گرفته و شاید او این کار را انجام داده باشد».
با این اظهارات، کارآگاهان هم که احتمال میدادند این کار میتواند از سوی پسرخاله شاکیه و با انگیزه انتقام انجام شده باشد، با راهنمایی دختر جوان محل سکونت پسرخالهاش را به نام علیرضا 22 ساله در خیابان آفریقا (جردن) شناسایی کردند و ضمن انجام هماهنگیهای لازم قضایی در 15 آبانماه سال جاری او را دستگیر و به پایگاه یکم پلیس آگاهی منتقل کردند.
کارآگاهان پایگاه یکم در هنگام دستگیری علیرضا، در بازرسی از خانه وی تعدادی از مدارک متعلق به دختر جوان را که در کیفقاپی به سرقت رفته بود، کشف کردند.
با کشف این مدارک، علیرضا پس از انتقال به پایگاه یکم به این عمل مجرمانه اعتراف کرد و گفت: «پس از شنیدن جواب منفی از سوی دخترخالهام تصمیم گرفتم تا با این کار آبرویش را ببرم. از این رو پس از تعقیب وی، کیفش را از داخل خودرو سرقت کرده و بعد از خارج کردن عکسهای کاملا خصوصی و خانوادگیاش از گوشی تلفن همراه، دوباره به طریقی کیف رابه او بازگرداندم و با استفاده از عکسها، آدرس و مشخصاتش، صفحهای در سایت فیسبوک ایجاد کردم اما هیچگاه فکر نمیکردم که پلیس به راحتی مرا شناسایی و دستگیر کند».
سرهنگ علی اکبرپور، رئیس پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: در حال حاضر با تکمیل تحقیقات و اعترافات صریح متهم، پرونده جهت صدور دستور قضایی در اختیار بازپس قرار گرفته است.
-----------------------------------
راز پدر شکنجهگردر دل عروسک خانه
پدر سیاه که در دنیای توهم دختر 9 سالهاش را شکنجه میداد برای بیگناهی خود داستانسرایی کرد.
این آزار و اذیتهای پنهانی وقتی صورت میگرفت که مادر خانواده به سر کارش میرفت.
تماس وحشت
دخترک گوشی تلفن را برداشت و دیگر شیرینزبانی همیشگی را نداشت، بغض پنهانی گلویش را پر کرده بود.
اشک امانش را بریده بود. 9 سال بیشتر نداشت. «مامان بیا خونه، بابا خیلی ترسناک شده. میترسم، وقتی تو نیستی منو کتک میزنه. قاشق داغ میکنه و به پاهام میزنه. من دیدم رفت تو اتاق پشتی یه چیزی کشید. اول خیلی مهربون بود ولی یکدفعه به من حمله کرد و با چوب منو زد. دیگه بابارو دوست ندارم».
زن جوان با شنیدن صدای رنجور دختر 9 سالهاش بلافاصله پا به خانه جهنمی گذاشت.
بهارهکوچولو در اتاقش پنهان شده بود، اشک در همه صورتش دیده میشد، میخواست از شکنجههای سیاه پدرش بگرید اما زبانش بند آمده بود. وقتی در آغوش مادر آرام گرفت بریدهبریده پرده از راز هولناک آزار و اذیتهای پدر برداشت و گفت: «هر وقت تو نیستی بابام به اتاق پشتی میره و چیزی میکشه و مثل دیو به من حمله میکنه و... بابام همیشه میخواست به تو چیزی نگم و هر بار به دروغ میگفتم که زمین خوردم یا با بچهها دعوام شده».
طرح شکایت
19 آبانماه سال جاری وقتی مادر بهارهکوچولو پیش روی بازپرس طاهری از شعبه دوم دادسرای شهید فهمیده قرار گرفت، پرده از اقدامات هولناک همسرش برداشت و گفت: وقتی به اصرار خانوادهام با مهدی ازدواج کردم تازه متوجه شدم او معتاد است.
به هر بهانهای بود خواستم تا از یکدیگر جدا شویم اما با مخالفتهای وی دوباره زندگی را شروع کردم. وقتی بهاره به دنیا آمد رفتارهایش تغییر کرد و مرد زندگی شد. خودش به کمپ ترک اعتیاد رفت و توانست پاک شود، زندگی خوبی داشتیم تا اینکه با دوستانش رفتوآمد کرد و این بار به شیشه معتاد شد.
مهدی با مصرف شیشه هر روز در توهم بود. با وجودی که مغازه شیشهبری داشت اما هیچوقت کار نمیکرد. نمیدانستم چه باید بکنم. با کمک دوستان و آشنایان در یک کارگاه مشغول به کار شدم. مهدی وقتی شبها به خانه میآمد با بهانههای الکی شروع به کتک زدن من میکرد. بارها نیمههای شب من را بیدار کرده بود و با تهدید و زور به وسط حیاط میآورد و مرا به باد کتک میگرفت. خسته شده بودم به همین خاطر در دادگاه خانواده شکایت کردم. این زن در ادامه افزود: وقتی صدای گریههای بهاره را از پشت گوشی تلفن شنیدم به سرعت خودم را به خانه رساندم که دیدم مهدی آخرین ضربه دنیای توهمش را به تنها دخترمان زده است. به همین خاطر تصمیم گرفتم از او شکایت کنم. با ادعای این زن، بهارهکوچولو نیز پیش روی بازپرس طاهری قرار گرفت و با زبان شیرین کودکانه گفت: عمو از پدرم بدم میآید. دیگر دوستش ندارم. مرا به بهانه خرید هدیه از مدرسه به خانه برد و به باد کتک گرفت. او مرا با قاشق داغ کرد و با چوب به سرم زد. عمو دیگه نمیخوام بابامو ببینم، مثل دیو میمونه، ازش میترسم.
همین ادعا کافی بود تا حکم جلب پدر شکنجهگر صادر شود. ولی وقتی ماموران خود را پشت خانه این مرد سیاه رساندند، هیچ ردپایی از وی پیدا نکردند. مهدی به نقطه نامعلومی گریخته بود.
تحقیقات میدانی نشان میداد مهدی در خانه یکی از دوستانش در خیابان هاشمی پنهان شده است. با این سرنخ کارآگاهان توانستند این مرد 39 ساله را در پاتوق افیونی یکی از آشنایان قدیمی پیدا کنند.
وقتی مهدی در برابر بازپرس طاهری قرار گرفت به داستانسرایی پرداخت و گفت: من هیچوقت بهاره را کتک نزدهام. اینها فقط یک دروغ است. همسرم برای اینکه از دست من نجات پیدا کند و من طلاقش دهم این داستانها را ساخته تا بتواند حضانت بهاره را به عهده بگیرد.
با این ادعاها، بازپرس شعبه دوم دادسرای شهید فهمیده، بهاره کوچولو را برای معاینات پزشکی به کارشناسان پزشکی قانونی سپرد تا راز این پرونده سیاه فاش شود و پدر شکنجهگر را برای افشای جزئیات پنهان راهی زندان کرد.
-------------------------------
سخت گيري در دوران عقد
از لحظه اي که عروس اين خانواده شدم پدر شوهر و مادر شوهرم با سخت گيري هاي خودشان عذابم داده اند. آن ها خيلي سرد و بي تفاوت با من و پسرشان برخورد مي کنند.متاسفانه پدر شوهرم هر وقت صحبتي به ميان مي آمد از دوران جواني و نامزدي خودش با غرور حرف مي زد و مي گفت در يک سال دوران نامزدي اش يک بار هم به ديدن همسرش نرفته است و ... او براي نامزدم تکليف تعيين کرده بود که هفته اي يک بار و آن هم فقط براي ۲ ساعت همراه مادرش به خانه ما بيايد و مرا ببيند.در اين شرايط مادر من که خيلي دامادش را دوست داشت به طور پنهاني بيشتر شب ها سهراب را براي شام به خانه مان دعوت مي کرد و ما حتي يک بار هم بدون اطلاع خانواده شوهرم و به طور کاملا پنهاني با هم به مسافرت رفتيم و خيلي هم خوش گذشت.رويا افزود: سهراب هميشه از برخوردهاي تحقيرآميز والدينش گلايه مي کرد و مي گفت برادر بزرگش نيز با وجود آن که ۴ سال از او بزرگ تر است آدم بسيار سخت گيري است و ...!نامزدم با اين حرف ها دل مرا به رحم آورد و سعي مي کردم به او محبت بيشتري کنم اما در اين رفت و آمدهاي پنهاني متوجه شدم باردار هستم. من موضوع را به مادرم اطلاع دادم و از طريق خانواده ام اين مسئله به گوش پدر شوهر و مادر شوهرم رسيد اما آن ها مرا طرد کرده اند و مي گويند اجازه نمي دهند چنين عروسي پا به خانه پسرشان بگذارد و مشکل به وجود آمده را لکه ننگي براي خانواده خود مي دانند. آن ها شب گذشته نامزدم را نيز از خانه شان بيرون کرده اند. در اين وضعيت من و سهراب تعادل روحي و رواني خود را از دست داده ايم و نمي دانيم چگونه مشکل خود را حل کنيم. اي کاش بزرگ ترهاي ما به جاي سخت گيري زياد يا محبت بيش از حد و اندازه کمي راهنمايي مان مي کردند تا اين مشکلات براي ما به وجود نمي آمد.
----------------------------------
عروس جنایتکار در لیست اعدام
روز 22 فروردین سال گذشته، ماموران پلیس ورامین، از وقوع یک درگیری منجر به قتل در یکی از خیابانهای اصلی باخبر شدند. ماموران با حضور در محل حادثه متوجه شدند که مرد جوانی به نام قاسم، بر اثر اصابت یک ضربه چاقو به سینهاش به قتل رسیده است و شاهدان حادثه همسر وی را به عنوان قاتل معرفی کردند. تحقیقات برای شناسایی سحر آغاز شد ولی وی بعد از قتل متواری شد تا اینکه 15 روز بعد از قتل خود را به پلیس آگاهی معرفی کرد. بعد از اعتراف به قتل توسط متهم، قرار مجرمیت وی صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. سحر در دفاع از خود گفت: 3 روز پیش از قتل، من و همسرم برای گرفتن مهریه از سوی من، به شورای حل اختلاف رفته بودیم. بعد از جلسه دادگاه شوهرم به من حمله کرد و مرا کتک زد. وی ادامه داد: به خاطر بیکاری شوهرم درخواست طلاق داده بودم و برای تشکیل پرونده نیاز به کپی شناسنامه شوهرم داشتم. روز حادثه با او تماس گرفتم که به من گفت به قهوهخانه بیا. به قهوهخانه رسیدم و از مردی که مقابل در بود خواستم شوهرم را صدا کند. وی افزود: شوهرم مقابل در قهوهخانه آمد و به محض اینکه من را دید شروع به ناسزاگویی کرد و با چاقویی که همیشه همراهش بود مرا تهدید کرد و 2 سیلی به من زد. من هم چاقویی را که همیشه با خود حمل میکردم از جیبم درآوردم و یک ضربه به سینه او زدم و فرار کردم. سحر گفت: بعد از اینکه از قتل شوهرم باخبر شدم، به همدان گریختم اما 15 روز بعد به خاطر عذاب وجدان مجبور شدم خودم را معرفی کنم. قاضی تردست، ختم جلسه را اعلام و بعد از مشورت با مستشاران دادگاه، متهم را به قصاص محکوم کرد. پرونده به شعبه 15 دیوان عالی کشور ارجاع شد که قضات این شعبه بعد از بررسی پرونده، حکم دادگاه بدوی را تایید کردند.
--------------------------------------
تن فروشی دختر 14 ساله در اینترنت و دعوت از دوستانش به این کار

ایرانتو: پلیس بریتیش کلمبیا ، یک دختر 14 ساله را که با انتشار آگهی در سایت پربیننده Craigslist اقدام به خودفروشی می کرد، بازداشت کرد.
سایت مذکور، یکی از محبوب ترین رسانه های آنلاین بین المللی است که کاربران بطور رایگان، برای انجام خرید و فروش، اجاره و فروش منزل ، یافتن شغل و غیره مورد استفاده قرار می دهند.
به گفته پلیس معرفی خود را به عنوان فردی 18 ساله، معرفی می کرده و هم اکنون بجرم انجام تجارت جنسی با سن کم و تشویق سایر همسن و سالان خود به این کار، تحت محاکمه قرار می گیرد.
همچنین یک مرد 51 ساله از شهر "چیلی واک" بریتیش کلمبیا، در همین رابطه بازداشت شده است.
آگهی های مزبور ، هم اکنون از روی سایت برداشته شده است.
کانادا و آمریکا، از مدتی پیش در تلاش هستند، بخش مربوط به آگهی های جنسی ، از روی سایت Craigslist برداشته شود.
---------------------------------------
قتل برادر به خاطر 400 هزار تومان
اختلاف 400 هزار تومانی 2 برادر با قتل یکی از آنان پایان یافت.
26 آبانماه سال جاری ماموران کلانتری 133 لشگرک از طریق مرکز فوریتهای پلیسی 110 در جریان «درگیری منجر به قتل» در منطقه لواسان قرار گرفتند. با حضور مأموران کلانتری 133 لشگرک در محل مشخص شد که 2 برادر به نامهای «مسعود» و «سعید» با یکدیگر درگیر شدهاند که در این درگیری مسعود 23 ساله بر اثر اصابت چاقو به کام مرگ فرورفته است. با تشکیل پرونده مقدماتی و به دستور رئیس دادگاه عمومی لواسانات، پرونده جهت رسیدگی در اختیار کارآگاهان اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
سعید 22 ساله که در زمان حضور ماموران کلانتری در محل وقوع جنایت دستگیر و به پلیس آگاهی تهران منتقل شده بود، در اعترافات خود علت و انگیزه این جنایت خانوادگی را اختلاف مالی 400 هزار تومانی با برادرش عنوان کرد. تحقیقات کارآگاهان نشان داد، سعید و مسعود شب پیش از حادثه نیز با یکدیگر درگیر شدهاند اما با میانجیگری پدر خانواده، درگیری آنها خاتمه پیدا کرده بود اما در روز بعد میان آنها باز هم درگیری لفظی ایجاد شده و سعید با یک قبضه چاقو برادرش را تهدید میکند که همین موضوع باعث تشدید درگیری میان آنها شده و سعید در حالی که کنترل خود را از دست داده بوده، ضربهای با چاقو به برادرش زده و سناریوی قتل وی را رقم میزند. سرهنگ عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران، با اعلام این خبر گفت : با توجه به تحقیقات انجام شده و اعترافات صریح متهم درباره قتل برادرش، پرونده در اختیار بازپرس جنایی قرار گرفته است.