خواستگار سمج با تهدید به اسیدپاشی میخواست دختر مورد علاقهاش را پای سفره
عقد بنشاند.

18 سال زندان ؛ رای « غلامکثیف »
«غلامکثیف»، شرور سرشناس شرق پایتخت که با قدرتنماییهای خیابانی همه را به وحشت میانداخت 18 سال پشت میلههای زندان خواهد ماند.
این مرد ششلولبند در یکی از تبهکاریهایش با ربودن پسران جوان از صحنه شکنجه آنان، فیلم سیاه تهیه میکرد تا آنان را تحت سلطه خود قرار دهد.
توطئه غلامکثیف زمانی فاش شد که 2 پسر جوان به کلانتری 147 گلبرگ مراجعه کردند و پرده از راز باجگیریهای یک شرور خطرناک برداشتند. یکی از آنها در شکایت خود گفت: غلامعلی معروف به غلامکثیف یکی از اراذل و اوباش محله گلبرگ است. وی با قمه و اسلحه در خیابانها قدرتنمایی کرده و مردم را به وحشت میاندازد.
اهالی محل از دست مزاحمتهای این شرور و فحاشیهای وی آسایش ندارند اما از ترس جرات نمیکنند از وی شکایت کنند چون غلام همه را به مرگ تهدید میکند.
با ادعاهای این پسر، بررسیهای پلیس از این شرور نشان داد غلامکثیف بارها پشت میلههای سلول گرفتار شده اما پس از مدت کوتاهی از زندان آزاد شده و فعالیت مجرمانه خود را از سر میگیرد. غلام، قاچاقچی مشهور محله نیز بود و همه معتادان برای گرفتن مواد نزد وی میرفتند. این شرور به اتهام قاچاق و توزیع مواد دستگیر و روانه زندان شده اما به محض آزادی باز هم وحشت را به اهالی محل باز میگرداند.
این در حالی است که راز دومین باجگیری سیاه پیش روی تیم تحقیق فاش شد. پسر جوانی نزد پلیس گفت: غلام وقتی از زندان آزاد شد با تهدید اسلحه مرا به جاده ساوه برد در آنجا مرا مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار داد. بعد به فیلمبرداری از صحنه شکنجهام پرداخت. او پس از تهیه این فیلم سیاه مرا تهدید کرد که چنانچه از وی شکایت کنم، فیلم مرا در سراسر تهران پخش میکند. من هم از ترس آبرویم شکایت نکردم. اما اذیتهای این مرد شرور همچنان ادامه داشت. شیشه خانهام را میشکست و با تهدید از من باج میگرفت. دیگر نتوانستم این وضع را تحمل کنم و به همین خاطر تصمیم گرفتم از وی شکایت کنم. پس از شکایت مشابه 2 پسر جوان، بازپرس دادسرای ناحیه 8 تهران دستور دستگیری این شرور خطرناک را صادر کرد. کارآگاهان پلیس 2 مردادماه سال 88، غلامکثیف را در خیابان گلبرگ در حالی که مشغول فحاشی و عربدهکشی به اهالی محل بود، دستگیر کردند. این شرور خطرناک که تبهکاریهای مختلفی دارد و قصد فرار از دست ماموران را داشت با اخطارها و تیراندازیهای ماموران زمینگر شد.
پس از دستگیری غلامکثیف، 8 زن و مرد دیگر شکایتی را پیش روی تیم تحقیق مطرح کردند. همه آنان که در دام این مرد وحشت گرفتار شده بودند از ترس، جرات شکایت نداشتند تا اینکه متوجه شدند وی دستگیر شده و به طرح شکایت پرداختند. زن و شوهری که طعمه غلامکثیف شده بودند از وی به اتهام سرقت و زورگیری با تهدید اسلحه شکایت کردند. مرد جوان در شکایت خود گفت: یک شب با همسرم از میهمانی بازمیگشتیم که صدای عربدههای غلام را شنیدیم. وقتی به وی نزدیک شدیم، وحشت سراپای وجودمان را گرفت. این مرد اسلحه را روی پیشانی همسرم گذاشت و از من خواست هرچه پول دارم در اختیارش قرار دهم، در غیر این صورت من و همسرم را میکشد. من نیز از ترس هرچه پول داشتم به او دادم تا دست از سر ما برداشت. بعد از آن چندینبار دیگر هم غلام را دیدم که گفت اگر از وی شکایت کنم، همسرم را ربوده و انتقام سختی میگیرد.
با اعلام این شکایتها، پرونده این شرور خطرناک به شعبه 1156 دادگاه بعثت فرستاده شد. وی که سابقه قاچاق و توزیع مواد مخدر، تهدید با اسلحه، مزاحمت برای زنان، عربدهکشی، فحاشی، قدرتنمایی با چاقو، سرقت، ایراد ضرب و جرح عمومی، اخلال در نظم عمومی، اذیت و آزار پسران و... را در کارنامه سیاه خود دارد بیش از 8 سال از عمر خود را پشت میلههای زندان سپری کرده است. این مرد 29 ساله این بار با 10 شاکی باز هم به زندان بازگشت. قاضی گیوکی پس از رسیدگی به این پرونده غلام را به 18 سال زندان، 124 ضربه شلاق، پرداخت دیه در حق شاکیان و 3 میلیون ریال جزای نقدی محکوم کرد.
حکم با اعتراض مرد شرور به دیوان عالی کشور فرستاده شد و قضات دیوان این رای را تایید کردند.
---------------------------------------
جهیزیه آتشین تازه عروس
تازهداماد خشمگين وقتي نوعروس را در جدايي مصمم ديد
در اقدامي جنونآميز، با بنزين خود و همسرش را به آتش كشيد.
دقايقي از ظهر دوشنبه گذشته بود كه صداي درگيري زوج جوان بار ديگر به گوش همسايهها رسيد. محمد - 32 ساله - و همسرش سيمين - 24 ساله - چند ماه قبل به خانه بخت رفته بودند و در طبقه سوم يك ساختمان در خيابان عارف شمالي زندگي ميكردند. اختلافهاي خانوادگي آنها نيز از چندي قبل اوج گرفته بود، به گونهاي كه همسايهها دايم سروصداي زوج جوان را ميشنيدند.
آن روز محمد و همسرش به دنبال درگيري شديد راهي كلانتري 110 شهدا شدند. ساعاتي پس از حضور خانواده زن و شوهر در كلانتري و وساطت اطرافيان، سرانجام مشاجره خاتمه يافت، اما پس از بازگشتشان به خانه در حالي كه مادر محمد و خواهران سيمين نيز آنها را همراهي ميكردند زن جوان ناگهان اعلام كرد ديگر حاضر به ادامه زندگي نيست. بعد هم سرگرم جمعآوري وسايل شخصياش شد تا همراه خواهرانش راهي خانه پدري شود.
در اين ميان، حرفهاي مادرشوهر و خواهرانش نيز براي آشتي آنها و ادامه زندگي مشتركشان اثري نداشت. سيمين و بقيه سرگرم جمع كردن چمدان بودند كه محمد پارچ آب را برداشت و از ساختمان خارج شد، اما دقايقي بعد با ظرف پر از بنزين به اتاق برگشت و در اقدامي جنونآميز آن را روي سروصورت خود و همسرش ريخت و يك دفعه سيمين را در آغوش كشيد و مقابل چشمان وحشتزده مادر خود و خواهران همسرش فندك را روشن كرد. لحظهاي بعد آتش سراپاي زوج جوان را فراگرفت و خواهران سيمين بلافاصله خواهرشان را از آغوش محمد بيرون كشيده و با پيچيدن پتو آتش را خاموش كردند و از ساختمان بيرون دويدند، اما محمد همچنان در آتش ميسوخت. دقايقي بعد در حالي كه آتش تمام ساختمان را فراگرفت و حتي به خانه همسايهها نيز سرايت كرده بود، امدادگران آتشنشاني و اورژانس به محل حادثه رسيدند.
همزمان با اطفاي حريق و نجات دختر و پسر همسايه از ميان دود و آتش نجات يافتند، اما محمد بهطور كامل سوخته بود. پس از انتقال سيمين به بيمارستان، پزشكان اعلام كردند او زنده است، اما به علت شدت سوختگي احتمال زنده ماندنش ضعيف است.
محمد شهرياري - بازپرس كشيك ويژه قتل - نيز به دنبال اطلاع از جنايت هولناك، دستورات قضايي براي تحقيق در اينباره را صادر كرد. جسد مرد جوان نيز به پزشكي قانوني منتقل شد.
------------------------------
پایان تهدید به اسیدپاشی به دختر جوان
خواستگار سمج با تهدید به اسیدپاشی میخواست دختر مورد علاقهاش را پای سفره
عقد بنشاند.
این پسر شرور نمیدانست با ارسال پیامکهای تهدیدآمیز به مارال، روزی پشت میلههای زندان گرفتار خواهد شد. 24 مهرماه سال جاری وقتی پلیس شهرری در جریان درگیری مردی با یکی از پسران همسایه قرار گرفت، هر دو را به کلانتری انتقال داد. در تحقیقات روشن شد که پسر همسایه، دختر مورد علاقهاش را تهدید به اسیدپاشی کرده و پدر این دختر با جوان شرور درگیر شده است. با افشای این حقیقت، جوان شرور در برابر بازپرس شعبه پنجم دادسرای شهرری ایستاد و خود را بیگناه دانست. این در حالی است که مارال، دختر 17 ساله به بازپرس گفت: مهدی مرتب برایم مزاحمت ایجاد میکرد. وقتی به مدرسه میرفتم سد راهم میشد و پیش دوستانم میگفت که باید تن به خواسته او بدهم. حتی یک بار گوشی تلفنم را سرقت کرد و گفت اگر به خواستگاری او جواب مثبت ندهم، به همه زنگ میزند و آبرویم را میبرد. او پیامکهای تهدیدآمیز میفرستاد و میگفت اگر به او جواب مثبت ندهم به سر و صورتم اسید میپاشد. وی افزود: ماجرای این تهدیدها را با پدرم در میان گذاشتم و پدرم با مهدی، جوان همسایه قرار گذاشت و با هم درگیر شدند...
اظهارات مارال کافی بود تا مهدی قفل سکوت را بشکند. وی مدعی شد که به مارال علاقه شدیدی داشته و تهدید به اسیدپاشی بهانهای بوده تا او را پای سفره عقد بنشاند و زندگی رویایی در کنار این دختر داشته باشد. قرار بازداشت خواستگار سمج پس از اقرار به تهدید و مزاحمت از سوی بازپرس شعبه پنجم دادسرای شهرری صادر شد تا زوایای پنهان پرونده آشکار شود.
----------------------------------
پارتي شبانه!
نامزدم پسري چشم و گوش بسته و گوشه گير بود اما با اشتباهاتي که من مرتکب شدم او در کمتر از ۶ ماه، تمام حرف هاي قشنگي که روزهاي اول مي زد را فراموش کرد و الان با ۲ دختر جوان ارتباط مخفيانه برقرار کرده است.مهسا در مرکز مشاوره پليس شهرستان طرقبه شانديز افزود: چند ماه قبل پسر يکي از اقوام به خواستگاري ام آمد و من با مشورت خانواده ام به او جواب مثبت دادم. حميد پسر سر به زير و خجالتي بود و در جشن عقدکنان مان، دوستانم با تمسخر و حالتي تحقيرآميز مي گفتند اين ساده را از کجا شکار کرده اي که وقتي داخل اتاق عقد آمد رنگش مثل قالي سرخ شده بود و دستانش مي لرزيد.عروس جوان افزود: از اين که دوستانم، همسرم را مسخره مي کردند خيلي ناراحت شدم و از همان روز اول با حميد سر ناسازگاري گذاشتم. تصميم داشتم ايرادهاي او را برطرف کنم و به پيشنهاد يکي از دوستانم، نامزدم را همراه خودم به چند مجلس پارتي بردم تا آداب معاشرت ياد بگيرد.حميد در جلسه اول خيلي غيرتي شده بود و از من ايراد مي گرفت که چرا با پسران غريبه خوش و بش مي کني، ولي همان شب يکي از دوستانم که دختر خوش سر و زباني است براي چند دقيقه او را به زير درختان باغ برد.نمي دانم چه صحبتي بين آن ها رد و بدل شد که نامزدم تغيير روحيه داد و از آن به بعد خودش پي گير بود که چه زماني به ميهماني شبانه مي رويم و ... از اين بابت خيلي خوشحال بودم و به باوري غلط تصور مي کردم شوهرم باکلاس شده است ولي در کمتر از ۴ ماه فهميدم حميد با ۲ دختر که از آشنايان يکي از دوستانم هستند ارتباط پنهاني برقرار کرده است.با توجه به حرف هايي که به گوشم مي رسيد خيلي نگران شدم و با پشيماني از حماقتي که کرده بودم تصميم گرفتم نامزدم را اصلاح کنم اما او تعهداتش را زير پا گذاشته است و حالا از شکل و شمايلم ايراد مي گيرد و مرا با دختران ديگر مقايسه مي کند.مهسا افزود: ما سر اين حرف ها با هم اختلاف پيدا کرديم و من چون دور از چشم پدر و مادرم در مجالس پارتي شرکت کرده بودم نمي توانستم در اين باره چيزي به خانواده ام بگويم. حميد هم خيلي راحت به دام فساد اخلاقي افتاده و از حدود ۲ هفته قبل فهميدم شوهر يکي از دوستانم، او را به شيشه آلوده کرده است.با اطلاع از اين واقعيت تلخ، اختلافات ما اوج گرفت و چند روز است که ما با هم قهر کرده ايم ولي پدر ومادرم از اين موضوع خبر ندارند اما ديشب از کلانتري طرقبه زنگ زدند و گفتند که حميد را در يک مجلس اکس پارتي با وضعيت بسيار زننده اي دستگير کرده اند.
-----------------------------------
اعتراف مرد معتاد به قتل فرزند
مرد معتاد كه به اتهام قتل نوزادش بازداشت بود، پس از 10 روز قفل سكوت را شكست و اعتراف كرد.
عباس - 25 ساله - كه معتاد و بيكار است، از صبح جمعه - 16 مهر - با شكايت همسرش به اتهام قتل دختر 5 ماههشان تحت تعقيب قرار گرفت. زن جوان در نخستين اظهاراتش به قاضي «شاهنگيان» - بازپرس شعبه دوم دادسراي جنايي تهران - گفت: «من و همسرم به خاطر بيپولي، اعتياد و بيپناهي جايي براي زندگي نداشتيم و به ناچارهر شب در يكي از بوستانهاي تهران ميخوابيديم. ديشب هم من و دختر 5 ماههام خواب بوديم و عباس هم با دوستانش سرگرم مصرف مواد مخدر بود. صبح زود كه از خواب بيدار شدم تا به بچه شير بدهم، متوجه شدم صورتش كبود است و نفس هم نميكشد. هرچه شوهرم را صدا كردم، اثري از او نديدم. با اين حال بلافاصله بچه را به بيمارستان رساندم، اما پزشكان گفتند بچه خفه شده است.»
زن جوان با گريه گفت: شوهرم هميشه من و بچه را تهديد ميكرد و ميگفت ما باعث بدبختياش شدهايم، به همين خاطر چند بار ما را تهديد به مرگ كرده بود. حالا هم مطمئنم شوهرم بچه را كشته و فرار كرده است.بدينترتيب رديابي براي شناسايي و دستگيري مرد فراري آغاز شد تا اينكه صبح اول آبان كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران متهم را در خانه پدرش دستگير كردند. وي پس از انتقال به دادسراي جنايي در بازجوييها منكر قتل شد.
سرانجام متهم 10 روز بعد لب به اعتراف گشود و گفت: از بيكاري، بيپولي و اعتياد خسته شده بودم. پدرم به خاطر ازدواجم مرا از خانه بيرون انداخته بود. در حالي كه مشكلاتمان هر روز بيشتر ميشد، همسرم باردار شد و يك دختر به دنيا آورد. تولد او هم مشكلاتمان را صد برابر كرد.
ديگر توان تأمين مخارج زندگي، بچه و هزينه اعتيادم را نداشتم، با اين حال دلم برايش ميسوخت. شب حادثه با دوستانم مواد مخدر مصرف كرده بوديم كه نيمه شب كنترلم را از دست داده و دستم را روي دهانش گذاشته، لحظاتي بعد وحشتزده پا به فرار گذاشتم، اما قسم ميخورم كه پشيمانم و نميخواستم بچهام را بكشم
--------------------------------
استخدام 2 آدمربا به خاطر يك ميليون تومان
مرد طلبكار وقتي دريافت دوستش قصد پس دادن بدهياش را ندارد براي تسويه حساب، دو آدمربا اجير كرد.
اوايل هفته گذشته مرد ميانسالي به اداره يازدهم پليس آگاهي تهران رفت و از ناپديد شدن پسر جوانش خبر داد و گفت: پسرم كيوان- 25 ساله- از شب قبل به طرز مرموزي ناپديد شده و تلفن همراهش نيز خاموش است و هيچ خبري هم از او نداريم!كارآگاهان در تحقيق از خانواده پسر گمشده، دريافتند او از چندي قبل با يكي از دوستانش به نام جمشيد-30ساله- اختلاف مالي داشته و چندين بار هم درگير شدهاند.مادر كيوان نيز به مأموران گفت: «پسرم قبل از ناپديد شدن تلفني با جمشيد صحبت ميكرد كه پس از قطع تلفن از خانه خارج شد و ديگر برنگشت.با كشف اين سرنخ كارآگاهان جمشيد را براي تحقيق و بازجويي به اداره آگاهي منتقل كردند. پسر جوان كه سعي داشت با انكار ماجرا خود را بيگناه نشان دهد بالاخره لب به اعتراف گشود و گفت: كيوان از دوستانم است اما چندي قبل متوجه شدم يك ميليون تومان از پولهايم را سرقت كرده است. وقتي موضوع را با او در ميان گذاشتم منكر سرقت شد اما پس از مدتي گفت به خاطر نياز شديد مالي مجبور به اين كار شده است. بعد هم قول داد پولم را پس بدهد اما هر بار از پرداخت بدهياش خودداري ميكرد. چند بار با او سر همين موضوع درگير شدم و بالاخره وقتي از گرفتن طلبم نااميد شدم نقشه ربودنش را طراحي كردم. بنابراين دو نفر را اجير كردم تا او را بدزدند و با خانوادهاش تماس بگيرند و براي آزادياش يك ميليون تومان بخواهند. پس از اعترافات جمشيد، كارآگاهان گروگان را آزاد و دو گروگانگير را دستگير كردند اما از دو تبهكار خبري نبود. گروگان رها شده نيز در حالي كه منكر ادعاهاي متهم بود، گفت: من يك ميليون تومان از جمشيد قرض گرفته بودم و سرقتي در كار نبوده است متهم سپس به دستور بازپرس قنديزاده از شعبه هشتم دادسراي جنايي تهران بازداشت شد و تحقيق براي شناسايي و دستگيري دو گروگانگير فراري ادامه دارد.