بعد از خواندن کتاب برنشتاین تحت عنوان "شرق، غرب و روابط جنسی" دیگر هیچ خوانندهی غربی نمیتواند فرهنگ حرمسرا را تنها در تاریخ کشورهای شرقی جستجو کند. بلکه نمونهی زندهی آن را شاید در همسایگی خود ...

وقتی نویسنده های غربی در چند قرن اخیر از کلمه یا فرهنگ حرمسرا یا بردگی زنان در کشورهای شرقی معمولاً توسط پادشاهان این کشورها استفاده میکردند؛ در حقیقت به نظر می رسید که هدف اصلیشان انتقاد از فرهنگ شرق یا به نوعی تحقیر مردمانی بود که در این کشورها زندگی میکردند.
آنها در بعضی موارد با مثال حرمسراهای پادشاهان عثمانی یا حتی ایرانی که زنان بسیاری در آنها رفت و آمد میکردند در حقیقت به طور غیر مستقیم درصدد زیر سوال بردن دین و فرهنگ آنها بر میآمدند. و در بسیاری از آثار خود فریاد زدند که بعد از رشد تکنولوژی در کشورهای غربی، دموکراسی و حقوق زنان نیز به این پیشرفتهای صنعتی بستگی دارد؛ یعنی اینکه در کشورهایی که تکنولوژی را تجربه نکردهاند، معمولاً عقب ماندگی فرهنگی دارند و با زنان به صورت غیر عادلانه رفتار میشود.
ولی بعد از سالها شاید نویسندهای غربی پیدا شده است که این روند را معکوس میداند. "ریچارد برنشتاین" به عنوان موضوع اصلی کتاب خود مینویسد: قرنها به طور آشکار و مخفی کشورهای شرقی از شمال و شرق آفریقا گرفته تا جنوب و شرق آسیا منبع مطمئنی برای کسب منابع انسانی و غیر انسانی بوده است. امری که حتی در سالهای جاری نیز ادامه یافته است. مردهایشان برای انجام کارهای تخصصی و غیر تخصصی مردهای ثروتمند غربی و زنانشان نیز برای تفریح و ارضای میل جنسی آنها به کار گرفته شده و میشوند.
به طور حتم بعد از خواندن کتاب برنشتاین تحت عنوان "شرق، غرب و روابط جنسی" دیگر هیچ خوانندهی غربی نمیتواند فرهنگ حرمسرا را تنها در تاریخ کشورهای شرقی جستجو کند. بلکه نمونهی زنده آن را شاید در همسایگی خود در سالنها و کافههای تاریک و روشن شهرهای خود میتواند پیدا کند. و تازه این تنها بخشی از کوه یخ این گونه روابط در این کشورهاست که بخش بیشتر آن در زیر آب پنهانکاری دولتهای آنها پنهان شده است.
در حقیقت میتوان گفت این روزها آمریکا و دیگر کشورهای غربی حرمسراهای به مراتب مفتضحتری از انواع آن در تاریخ پادشاهان شرقی داشته باشند که بیشتر زنان آن را تیره پوستانی از هند و زردپوستانی از کشورهای آسیای شرقی و ... تشکیل میدهند. نویسنده در کتابش با ارائهی نتایج تحقیقات مفصل خود از منابع مختلف اعتقاد دارد؛ بیشتر جنگهای تاریخ بین غرب و شرق در کنار منابع مادی بیشتر برای رونق بخشیدن به حرمسراهای غربی از نوع مدرنش بوده است و مینویسد در هر جنگی مبارزه و جنگ با شهوت و میل جنسی همراه بوده است و در حقیقت نظریهی بعضی روانشناسان قرن نوزدهم میلادی اروپا مثل فروید را تایید میکند که هر تلاش و جنگی بیشتر از انگیزههای ذاتی انسانی بر میآید.
ریچارد برنشتاین در سال 1966 به کشور چین سفر کرد و بعد از ازدواج با یک زن چینی و آشنایی به زبان و فرهنگ آنها توانست به عنوان تنها خبرنگار مجله تایم در سال 1973 مشغول به کار شود. وی در این سالها با تحقیق و مصاحبه با افراد مختلفی از زنان و دختران ویتنامی گرفته تا وبلاگنویسان آمریکایی که در جستجوی رفیقان مونث شرقی! بودند؛ اعتقاد دارد: شرق بهترین مکان برای مردان غربی در کسب اهداف امپریالی خود در تسلط بر منابع مادی و غیر مادی این کشورها بوده است.
او هم اکنون برای روزنامه فرانسوی "هرالد تریبون" مطلب مینویسد و بر این باور است که این جریان نه تنها کاهش نیافته بلکه شدت بیشتری یافته است. ولی هیچ راداری نمیتواند در صفحه خود امواج آن را نشان دهد. وقتی به کافههای تاریک مراکز شهرهای بزرگ و کوچک کشورهای غربی مثل آمریکا سر بزنید به طور حتم زنان جوانی میتوان دید که چهرههای شرقی آنان برای مردان غربی جذاب است و از دید هر بینندهی غیر عاقلی این زنان به طور ذاتی فاسد و بیبندوبار هستند. اما به نظر برنشتاین باید به ریشه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی چنین رفتارهایی پرداخت؛ او میگوید قبل از هر اظهارنظری بدانید که تنها امری که این زنان را به ترک وطن خود وادار میکند بیکاری زنان شرقی و ثروت مردان غربی است.
وی در تجربه 30 ساله روزنامه نگاری خود قبل از این که در مجله تایم و هرالد تریبون کار کند؛ مدت بسیاری در برلین و لندن برای روزنامهی نیویورک تایمز فعالیت کرده است و با توجه به آشنایی وی با زبانهای محل خدمت خود زمان بسیاری برای مطالعه در فرهنگهای این کشورهای غرب و شرق نیز صرف کرده است و کتابهای پیشین وی تحت عنوان "از مرکز زمین" و یا "برخورد آینده با چین" در همین موارد بحث میکند.
برنشتاین با ذکر نام بعضی از کتابهای تاریخی و تاسف از بعضی دیگر؛ به نمونههایی از آنها اشاره میکند که برای نوشتن تاریخ و فرهنگ شرق تنها به وصف دختران جوان و باریک اندامی پرداختهاند که مثل علفهای سبز زینت باغچهی خانههای غربی هستند. و یا وقتی مارکوپولو در سفرنامههای خود از دخترانی یاد میکند که تنها در قصر پادشاهان کشورهای شرقی دیده است؛ دیگر مردمان غربی نیز با خواندن این کتابها تنها به این سمت سوق داده میشوند. غافل از اینکه این کشورها زیباییهای دیگری دارند که نویسندهها آنها را ندیدهاند.
برنشتاین به نظر میرسد در تمام جملات و هشدارهای خود مردان غربی را مخاطب خود قرار میدهد و یا در حقیقت آن مردانی را مورد خطاب قرار میدهد که زنان را به عنوان موجودات و جانوران زیبایی نگاه میکنند که تنها برای لذت و تفریح آنها آفریده شدهاند. وی بدون قضاوت درباره این مردان و انتقاد از سیاستهای دولت های غربی تنها اظهار امیدواری میکند کتابش بیشتر توسط روزنامهنگاران سفیدپوست مسن غربی خوانده شود؛ که در نوشتههای خود از دوران دهه 60 به عنوان درخشانترین زمان عمر خود در کافههای تاریک آن زمان یاد میکنند... !تهيه كننده:محمد حسنلو